كيهان:تنگنا در عبور از تنگه
«تنگنا در عبور از تنگه»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛الف- از مجموعه بيانات و مواضع امام راحل ما-رضوان الله تعالي عليه- بر مي آيد كه آن حضرت در چالش با قدرت هاي استكباري به بهره گيري از تاكتيك «ضربه اول» اعتقاد داشته اند و بر اين باور بوده اند كه هرگاه دشمن با هدف اعلام شده تجاوز به حقوق ملت و يا حاكميت ملي، آرايش حمله - نظامي يا اقتصادي- مي گيرد و از مرز تهديدهاي توخالي و رجزخواني هاي رواني و تبليغاتي فراتر مي رود، مؤثرترين راهكار آن است كه ما ضربه اول را به دشمن وارد كنيم و منتظر نمانيم تا در مقابل ضربه و حمله آفندي دشمن دست به پدافند بزنيم. اشاره به چند نمونه از مواضع حضرت امام(ره) مي تواند پشتوانه اين برداشت از نگاه آن بزرگوار باشد.
حضرت امام(ره) در نقل خاطره اي از شهيد مدرس به دادخواهي تعدادي از روستائيان اشاره مي فرمايند كه از سوي عوامل مزدور يكي از خان ها مورد ضرب و شتم قرار گرفته و از مرحوم مدرس خواسته بودند براي شكايت از خان و عوامل او به آنها كمك كند و شهيد مدرس در پاسخ آنان گفته بود «بزنيد كه بروند از شما شكايت كنند نه آن كه بخوريد و برويد شكايت كنيد» (صحيفه امام(ره) جلد 8 صفحه 138).
در سال هاي پاياني جنگ تحميلي پس از آن كه ارتش عراق علي رغم حمايت هاي آشكار مالي، سياسي و تسليحاتي آمريكا و اروپا، از حركت باز مانده و زمين گير شده بود، آمريكايي ها به بهانه حفظ امنيت كشتيراني در خليج فارس و پيشگيري از توقف يا خدشه در جريان صدور نفت، اعلام كردند كه ناوهاي جنگي خود را به منطقه مي فرستند و پنهان نمي كردند كه براي حمايت از ارتش زمين گير شده صدام و مقابله با ايران عازم منطقه هستند. بعد از اين ماجرا تعدادي از مسئولان اداره كننده جنگ، طرحي براي مقابله با حمله احتمالي دشمن تهيه كرده و به منظور توضيح آن و راهنمايي گرفتن از حضرت امام(ره) نزد ايشان رفتند. امام راحل(ره) فرمودند؛ اگر به من باشد، بلافاصله پس از ورود اولين ناو آمريكا به خليج فارس، آن را به موشك بسته و غرق مي كنم (نقل به مضمون).
بعد از انتشار كتاب موهن «آيات شيطاني» كه مقدمه اهانت هاي بعدي به ساحت مقدس اسلام و رسول خدا(ص) بود، حضرت امام(ره) با صدور حكم تاريخي و معروف خود، قتل سلمان رشدي را واجب دانسته و كساني كه در اين راه كشته مي شوند را شهيد اعلام فرمودند. يعني سر «مار» را بلافاصله پس از خروج از سوراخ به سنگ كوبيدند.
نمونه هايي از اين دست در مواضع رهبر معظم انقلاب نيز به فراواني ديده مي شود كه دستور از سرگيري فعاليت كارخانه UCF اصفهان بعد از اجلاس لندن و پس از آن كه معلوم شد دشمن در پي فرصت سوزي و محروم كردن ايران اسلامي از فن آوري صلح آميز هسته اي است و نيز، از سرگيري تمامي فعاليت هاي به تعليق درآمده هسته اي و گسترش پرشتاب آن و بي اعتنايي حضرت آقا به تهديدهاي پي درپي آمريكا و متحدانش كه متأسفانه خودباختگي برخي از مسئولان را نيز در پي داشت و... از اين دست مواضع است و اين قصه سر دراز دارد.
ب- اكنون به چند نمونه از آماري كه در پي خواهد آمد و فقط اندكي از بسيارهاست، توجه كنيد؛
1- تنگه هرمز تنها راه آبي هشت كشوري است كه در مجاورت آبهاي خليج فارس قرار دارند.
2- به طور متوسط در هر ده دقيقه يك كشتي غول پيكر از اين آبراه عبور مي كند.
3- بيش از 40 درصد نفت مورد نياز دنيا از خليج فارس تأمين مي شود.
4- صدور نزديك به 90 درصد نفت خليج فارس از تنگه هرمز صورت مي پذيرد و كشتي هاي اقيانوس پيماي حامل نفت ناچار به عبور از اين تنگه استراتژيك هستند.
5- تسليحات نظامي خريداري شده كشورهاي حاشيه خليج فارس از آمريكا و ساير كشورهاي اروپايي با عبور از تنگه هرمز به مقصد مي رسد.
6- آژانس اطلاعات انرژي آمريكا پيش بيني كرده است كه حجم صادرات نفت از تنگه هرمز تا سال 2020- يعني 8 سال ديگر- به 30 تا 35 ميليون بشكه در روز افزايش خواهد يافت.
7- تنگه هرمز علاوه بر اهميت حياتي آن در تامين انرژي مورد نياز دنيا و مخصوصا آمريكا و اتحاديه اروپا، در مبادلات تسليحاتي و تجاري ميان آمريكا و متحدان منطقه اي آن، نيز نقش تعيين كننده اي دارد.
ارائه فقط يك فهرست از عواملي كه تنگه هرمز را به يكي از بااهميت ترين و استراتژيك ترين آبراه هاي دنيا تبديل كرده است نيز، مثنوي هفتاد من كاغذ خواهد بود و به همين اندازه بسنده مي كنيم.
ج- استيصال آمريكا و متحدانش در برابر انقلاب هاي اسلامي منطقه، سقوط پي درپي ديكتاتورهاي دست نشانده، بحران مالي و اقتصادي بي نظير و شكننده، جنبش ضد نظام سرمايه داري و فراگير وال استريت، سقوط پرشتاب رژيم صهيونيستي روي قوس نزولي همراه با درك اين واقعيت از سوي استراتژيست هاي آمريكايي و اروپايي كه موج بلند و تاريخ ساز تحولات كنوني جهان از ايران اسلامي الگو گرفته است، آنان را به طرح توطئه هاي زنجيره اي عليه جمهوري اسلامي ايران كشانده است كه تحريم نفتي ايران، تازه ترين نمونه آن است و طي چند هفته اخير در مذاكرات مشترك و استراتژيك آمريكا و اتحاديه اروپا كليد خورده و به جريان افتاده است. در اين باره گفتني است كه آخرين گزارش ها از وحشت دشمن نسبت به عواقب شكننده تحريم نفت ايران براي آمريكا، اتحاديه اروپا و ساير كشورهاي صنعتي متحد غرب حكايت مي كند و از اين روي طرح ياد شده بعد از تصويب سنا در مجلس نمايندگان آمريكا متوقف شده است و در اجلاس دسامبر وزراي خارجه اتحاديه اروپا و متعاقب آن در اجلاس اخير سران اين اتحاديه در بروكسل مسكوت مانده است ولي دشمن بايد بداند همه مهره هاي اين شطرنج را در اختيار ندارد و ايران اسلامي از يك سو با استناد به كنوانسيون هاي 1958 ژنو و 1982 جامائيكا، كه موضوع آن نظام حقوقي آبراه هاي بين المللي و حق عبور كشتي هاست، حق دارد و مي تواند در صورت محروم شدن از صدور نفت خود، تنگه هرمز را به روي تمامي كشتي هاي نفتكش و حتي كشتي هاي حامل كالاهاي تجاري يا تسليحاتي ببندد.
ضمن آن كه در حالت ياد شده، چنانچه ايران از صدور نفت خود محروم شود، دليلي ندارد كه ديگران از تنگه اي كه در آبهاي سرزميني كشورمان قرار دارد، اجازه صدور نفت آنهم براي دشمنان تابلودار و متخاصم ايران اسلامي را داشته باشند.
د- كنوانسيون 1958 ژنو(مواد 14 تا 23) و كنوانسيون 1982 جامائيكا(مواد 17 تا 37) خود را به موضوع درياي ساحلي و حق عبور كشتي ها اختصاص داده اند كه به برخي از آنها اشاره مي شود.
1- در ماده 14 كنوانسيون 1958 ژنو آمده است «كشتي هاي تمامي كشورها اعم از كشورهاي ساحلي يا غير آن، مي توانند در درياي ساحلي از حق عبور و مرور بي ضرر برخوردار باشند».
2- در بند 4 از همان ماده آمده است «عبور و مرور تا جايي بي ضرر خواهد بود كه به آرامش، نظم يا امنيت كشور ساحلي آسيب نرساند».
3- در بند يك از ماده 16 كنوانسيون 1958 ژنو آمده است «كشور ساحلي مي تواند اقدامات لازم را براي جلوگيري از عبور و مروري كه بي ضرر نيست، به عمل آورد».
4- در بند 3 از ماده 16 تصريح شده است «كشور ساحلي مي تواند بي آن كه تبعيضي ميان كشتي هاي خارجي قائل شود(حتي) عبور و مرور بي ضرر كشتي هاي خارجي را نيز به خاطر حفظ امنيت خود، موقتا متوقف كند».
5- در مواد 17 تا 23 كنوانسيون 1982 جامائيكا نيز مواد مورد اشاره در كنوانسيون 1958 ژنو با تغييراتي جزيي در عبارات تكرار شده است.
هـ- همانگونه كه ملاحظه مي شود، اولا؛ فقط عبور كشتي هايي از تنگه هرمز مجاز خواهد بود كه براي «امنيت، نظم، آسايش و حقوق ملي» جمهوري اسلامي ايران «بي ضرر» تشخيص داده شود. و بند 4 از ماده 14 و بند يك از ماده 16 كنوانسيون 1958 ژنو، تشخيص بي ضرر بودن عبور كشتي ها از تنگه هرمز را برعهده كشور ساحلي- ايران اسلامي- گذارده است و...
اكنون بايد گفت؛ در صورتي كه صدور نفت ايران از سوي آمريكا و كشورهاي اروپايي و يا ساير متحدان آسيايي آنها نظير ژاپن، تحريم شود، آيا عبور كشتي هاي حامل نفت براي كشورهاي ياد شده كه در حالت مورد اشاره، دشمن تلقي مي شوند «عبور بي ضرر»! خواهد بود؟ بديهي است كه پاسخ اين سؤال منفي است و ايران اسلامي حق دارد و مي تواند با جلوگيري از عبور اين كشتي ها مانع توانمندي دشمن در تهديد امنيت ملي خود شود. عبور كشتي هايي كه از مبدأ كشورهاي تحريم كننده به مقصد ساير كشورهاي خليج فارس، تسليحات نظامي حمل مي كنند نيز به طريق اولي و مطابق همان مواد از كنوانسيون هاي ژنو و جامائيكا، مخل و در تعارض با امنيت ملي كشورمان تلقي شده و بستن تنگه هرمز به روي اين كشتي ها حق مسلم و قانوني ايران اسلامي خواهد بود.
و- و بالاخره، بند 4 از ماده 16 كنوانسيون 1958 ژنو، ضمن به رسميت شمردن حق كشور ساحلي- در اينجا، ايران اسلامي- براي پيشگيري از عبور كشتي هايي كه عبور آنها بي ضرر تشخيص داده نمي شود، تصريح مي كند كه در صورت اتخاذ اين تصميم از سوي كشور ساحلي، لازم است تصميم ياد شده از قبل به اطلاع عموم- منظور عرصه بين المللي است- برسد و سؤال اين است كه چرا جمهوري اسلامي ايران تاكنون از اين حق مسلم خود استفاده نكرده و حالا كه توطئه تحريم نفتي كشورمان در جريان است چرا با استناد به بند 4 ماده 16، از هم اكنون تصميم خود براي بستن تنگه هرمز به روي كشتي هاي متعلق به كشورهاي تحريم كننده را اعلام نمي كنيم؟ گفتني است برخي شواهد و قرائن از تصميم ايران به بستن تنگه هرمز در شرايط ياد شده حكايت مي كند كه در اين صورت، بايستي اين تصميم - مطابق بند 4 ماده 16- پيشاپيش و از هم اكنون در سطح بين المللي اعلام شود.
خراسان:آغاز «بازي بزرگ» براي تغيير معادلات انرژي جهان
«آغاز بازي بزرگ براي تغيير معادلات انرژي جهان»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدحميد حسيني است كه در آن ميخوانيد؛«بازي بزرگ» در خزر دوباره آغاز شده است. «بازي بزرگ» اصطلاحا به رقابت روسيه تزاري و انگليس بر سر منابع نفت اطلاق مي شد در سال ۱۸۷۷ روسيه کنترل کامل روي منطقه چچن پيدا کرد. نفت اين منطقه ۲ امپراتوري روسيه و بريتانيا را به خود مشغول کرد و آن ها تجارت نفت در اين منطقه را«بازي بزرگ» لقب دادند. (۱)
اعلام خبر کشف يک ميدان عظيم گازي از سوي ايران در خزر را مي توان شوک بزرگي به بازارهاي انرژي دانست که پس لرزه هاي آن تنها در اعداد و ارقام تابلوهاي بورس انرژي منحصر نخواهد ماند و تبعات سياسي و ژئوپلتيکي اين مسئله خزر را در معادلات سياسي آينده منطقه و نظام بين الملل به نقطه اي تعيين کننده تر تبديل مي کند.اين ميدان گازي که بنا بر اعلام وزير نفت معادل نزديک به نيمي از ذخاير گازي فعلي کشور مي باشد مي تواند جايگاه ايران را در دارا بودن ذخاير گاز طبيعي از مقام دوم به اول ارتقا دهد. حجم ذخاير گازي کشف شده حداقل ۵۰ تريليون فوت مکعب و ۱۰ برابر حجم ميدان شاه دنيز در جمهوري آذربايجان تخمين زده مي شود در حالي که قبلا برآورد شده بود که در مرزهاي ايران تنها مي توان به ۱۱ تريليون فوت مکعب گاز دسترسي پيدا کرد.براي پي بردن به اهميت کشف اين حوزه گازي ناگزير بايد نگاهي به ارزيابي هاي قبلي از منابع انرژي خزر و به ويژه منابع گازي اين منطقه داشت.
ميزان منابع شناخته شده و احتمالي انرژي درياي خزر بسيار متفاوت ارزيابي شده و برآوردها با فاصله بسيار فاحشي از ۱۵ تا ۴۰۰ ميليارد بشکه نفت و ۱۵ تا ۶۰۰ تريليون متر مکعب برآورد مي شد که البته اين آمارها به دلايل متفاوت تحت تأثير عوامل سياسي چون تلاش آمريکا براي توجيه پذير کردن خط لوله هايي چون باکو - تفليس - جيهان با هدف کاستن از نفوذ ايران و روسيه و همچنين منفعت طلبي کشورهاي ساحلي تازه استقلال يافته براي جذب سرمايه هاي خارجي و فضاسازي شرکت هاي نفتي حاضر در عمليات اکتشاف در اين مناطق پس از چند سال از اعلام اوليه اين برآوردها به رغم اعطاي لقب «خليج فارس دوم» در آن زمان به منطقه خزر فروکش کرد تا حدي که پيش بيني ۶۰۰ ميليارد متر مکعبي براي ذخاير گاز خزر به ۲۳۲ ميليارد فوت مکعب کاهش يافت که در حال حاضر نيز تنها 7.7 ميليارد فوت مکعب در سال در حال استخراج است با اين حال منابع انرژي اين منطقه همچنان به عنوان يکي از منابع قابل توجه در تأمين انرژي جهان مورد توجه شرکت ها و کارتل هاي نفتي باقي ماند اما اعلام کشف ميدان عظيم گازي توسط ايران بار ديگر توجه جدي تر اين شرکت ها به منابع انرژي اين منطقه را باعث خواهد شد. منابعي که به طور مشخص چشم پوشي از آن براي اروپايي که به شدت نيازمند منابع انرژي است به رغم مانورهاي فراوان بر موضوع تحريم انرژي ايران چندان آسان نيست.
ضمن اين که پروژه ناباکو يا خط انتقال گاز خزر به اروپا که با اتکا به منابع گاز آذربايجان و ترکمنستان کليد خورده است به اظهار برخي منابع و کارشناسان به دليل پايين بودن ذخاير گازي قابل استحصال اين ۲ کشور با چالش هايي مواجه است و حداقل فعلا يک سال اجراي آن به تعويق افتاده است. هم اکنون بيش از ۵۰ درصد مصرف کنوني انرژي اتحاديه اروپا از طريق واردات تأمين مي شود. با توجه به ديدگاه هاي ميان مدت و بلند مدت اتحاديه اروپا همچنان افزايش واردات نفت و گاز را پيش رو خواهد داشت و با توجه به ارزيابي هاي مختلف اتحاديه اروپا ۹۰ درصد نفت خام و ۷۰ درصد گاز طبيعي در سال ۲۰۲۰ بايد وارد کند. شرکت هاي بزرگ نفتي نيز که نفوذ بسياري در سياستگذاري کشورهاي غربي دارند به راحتي نمي توانند از اين منابع چشم پوشي کنند.
از حيث منطقه اي نيز آن گونه که برخي مسئولان وزارت نفت اعلام کرده اند اين ميدان گازي پس از خط فرضي موهوم حسينقلي-آستارا که محدوده ۱۳ درصدي از خزر را براي ايران تعيين مي کند برخي کشورها از جمله جمهوري آذربايجان و به وجود اين خط موهوم به عنوان مرز آبي ايران در خزر دامن مي زنند قرار دارد. به عبارتي اين ميدان گازي از محدوده سهم ۱۸ درصدي ايران در درياي خزر آغاز و تا نزديکي نقطه صفر مرزي آبي يعني حدود ۲۰ درصد ادامه دارد.کشف و استحصال اين ميدان گازي اگر چه ممکن است اعتراض برخي کشورهاي ساحلي از جمله آذربايجان را در پي داشته باشد اما آن را مي توان گام جدي ايران براي به مرحله عمل درآوردن پيشنهاد تقسيم دريا به مناطق ۲۰ درصدي براي تعيين رژيم حقوقي خزر دانست.
مديرعامل شرکت نفت خزر در همين باره در پاسخ به اين پرسش که در خصوص وضعيت اين ميدان در شرايطي که هنوز رژيم حقوقي خزر بلاتکليف است نيز تأکيد کرد: «کليه مسائل اجرايي در اين ميدان با هماهنگي وزارت خارجه و شوراي امنيت ملي انجام شده است تا منافع ملي در اين خصوص حفظ و حراست شود.»اعلام کشف و همچنين توانايي استحصال اين ميدان گازي با حفاري در عمق حدود ۲ هزار متري از سطح آب به انتظار چند ساله براي بهره برداري از منابع اين منطقه پايان مي دهد و همچنين مي تواند نياز به واردات گاز از ترکمنستان را که برخي اوقات تحت تأثير منفعت طلبي طرف ترکمنستاني مشقاتي را به هموطنانمان در فصل سرما تحميل کرده بود نيز منتفي کند. اکنون «بازي بزرگ» در خزر دوباره آغاز شده است اما اين بازي بازيگراني متفاوت خواهد داشت که ايران يک طرف مهم اين بازي است.
(۱) (صنعت حمل و نقل ش۲۲۴ فروردين ۸۲ صفحه ۱۳۶)
جمهوري اسلامي:ريشهها و انگيزههاي تب و تاب سكه و ارز
«ريشهها و انگيزههاي تب و تاب سكه و ارز»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در ان ميخوانيد؛آنچه در هفتههاي اخير مقابل شعب يا پشت درهاي بسته بانكها شاهدش هستيم تصويري تمام قامت از واقعيت تلخي است كه در اقتصاد بيمار ايران ميگذرد؛ واقعيتي كه مدتهاست خبرگان و كارشناسان از وجود و گسترش آن سخن ميگويند و به هر زبان و با هر وسيلهاي نسبت به تشديد علائم بيماري هشدار ميدهند، اما مديران و مسئولان اجرايي كشور كه وظيفه تدبير امور را دارند، پنبههايي از جنس سياست در گوشهايشان فرو بردهاند به اين گمان كه نشنيدن اين تذكارها اصل موضوع را منتفي كند!
اما واقعيت از آنجا كه واقعيت است، تاب مستوري ندارد و "در ار بندي سر از روزن در آرد" از اين رو در حدود يك سالي كه مسئولان دولتي اجازه ندارند، ريشه بسياري از تنشها و ناملايمات كه در سياستهاي نادرست و انبساطي پولي است در شوراي پول و اعتبار خشكانده شود، نقدينگي سرگردان در ايران به هر دري زده است تا حتي المقدور، قدرت و ارزشش را براي مالكان خود حفظ كند، گاهي سر از خريد و فروش ملك در آورده، گاه از بازار طلا، گاه پشت درهاي صرافيها صف كشيده است و گاه نيز مثل اين زمان، شبهاي سرد را پشت درهاي شعب بانكها به صبح رسانده است.
كمي، فقط كمي اگر چشم بصيرت اقتصادي داشته باشيم به روشني ميتوان ديد كه آنچه در قامت مردان و زنان سرمازده مقابل شعب بانكها به صف ايستاده، نه فقط دلالاني از جنس سودجويي هستند بلكه در واقع بشكههاي نفتي است كه دولت، بانك مركزي را واداشته در قالب دلارهاي تبديل شده به ريال به نام يارانه نقدي، وام بنگاههاي كوچك و زودبازده، تسهيلات ارزان قيمت دستوري و...طي سالهاي اخير به جامعه تزريق كند تا جايي كه درحال حاضر به 350 هزار ميليارد تومان برسد و در شرايطي كه دشمن از هر سو در تلاش است با شيطنتي بيمارگونه، شايعهاي بسازد و همگان را مشوش كند، حكم بشكه باروتي را پيدا كند در آستانه انفجار در بازار اقتصاد.
اين روزها به راحتي ميتوان نظام بانكي كشور و سياستهاي پولي را به عنوان متهمان رديف اول به خط كرد و تحت عناويني چون بيكفايتي در مديريت بازار طلا و ارز به جوخه اعدام شخصيت سپرد همانگونه كه هواداران تيمهاي پرطرفدار فوتبال در ايران رفتار ميكنند اما واقعيت در زمين اقتصاد پيچيدهتر از اين است، حداقل غامضتر از نامعادلاتي كه در مستطيل سبز ميگذرد. در عالم اقتصاد بايد به دنبال ريشهها رفت و از انگيزهها پرسيد تنها اينگونه است كه ميتوان براي اتفاقات زشتي كه اين روزها در صفهاي خريد سكه دولتي ميبينيم، توجيهي از جنس اقناع پيدا كرد.
در مورد ريشهها، مروري اجمالي بر تاريخ اقتصاد اين مملكت به وضوح نشان ميدهد كه تعيين نرخي منطقي و موجه براي ارزهاي مختلف خصوصاً جهان رواترين ارز يعني دلار با پول رسمي ايران، همواره يكي از مناقشه برانگيزترين موضوعات اقتصاد ايران بوده، هست و همچنان نيز خواهد بود. اين مناقشه پردامنه در مقاطع مختلف تاريخي، هزينههاي فراواني را بر اقتصاد و اجتماع كشور ما تحميل كرده است كه تازهترين مورد آن، چالشهايي است كه در ماههاي اخير در حوزه بازار ارز و به تبع آن طلا و سكه شاهد هستيم. به ديگر سخن، دو سوي ماجرا يعني دولت و بخش خصوصي هيچگاه نتوانستهاند بر سر نرخي براي برابري دلار و ريال به توافقي هر چند كوتاه مدت دست پيدا كنند. در اين عدم موفقيت هم هر دو طرف مقصر هستند. براي نمونه، حتي در تابستان سال جاري كه بانك مركزي با پذيرش ريسكهاي كنترل بازار به روش رساندن قيمت رسمي به قيمت بازار آزاد، تلاش كرد پديده چند نرخي بودن ارز را از بين ببرد، بخش خصوصي كه تركيبي از وارد كنندگان و صادر كنندگان هستند، برخلاف آنچه تا پيش از آن طلب ميكردند، يعني افزايش نرخ ارز، فرياد وامصيبتا سر دادند كهاي واي واردات گران ميشود.
در سوي ديگر هم اما دولت كه بوسيله اعضايش در شوراي پول و اعتبار سررشته سياستهاي پولي را دردست دارد، طي سالهاي اخير با پافشاري لجاجت آميزي بر تصميمي غيركارشناسي مبني بر كاهش دستوري نرخ بهره بانكي، غول نقدينگي را از چراغ بيرون آورد و به جان اقتصاد و بازارهاي كشور انداخت به گونهاي كه ديگر ياراي آن ندارد براحتي اين جانور چموش خطرناك را مهار كند و به شيشهاش باز گرداند.
در سوي انگيزهها اما ماجرا قدري روشنتر است؛ در صفهاي طولاني خريد سكه و ارز و... به دو دسته از متقاضيان بر ميخوريم؛ عده معدودي مردم عادي كه از بيم افت قدرت خريد اندك پس اندازشان يا به اميد واهي كسب سودي مختصر از محل اختلاف قيمت سكه آزاد و دولتي در انتظار ايستادهاند و ديگر، متقاضياني كه به نيابت از ديگراني به اين كارزار وارد شدهاند؛ به نيابت از بازيگران بزرگتر و البته پنهان.
ساده انگارانه خواهد بود اگر گمان كنيم بزرگ سرمايه داراني كه طي چند ماه اخير، سرمايه گذاريهاي سنگيني در خريد و انبار كردن طلا، سكه و ارز انجام دادهاند اينك كه بانك مركزي قصد كرده با عرضه ارزانتر سكه به قول خودش حباب قيمتي را بتركاند، به راحتي ميدان را خالي كنند و اجازه دهند سرمايههاي طلايي و ارزيشان كاهش يابد. از اين رو اگر به چهره افراد متقاضي خريد سكه و ارز خوب بنگريم در واقع سياه لشكراني را خواهيم ديد كه به نيابت از ژنرالهاي احتكار در صف ايستادهاند تا هر آنچه بانك مركزي عرضه ميكند بخرند مبادا كه قيمتها كمي كم شود. اين كه چنين كارزاري تا چه زمان ادامه خواهد داشت البته علاوه بر آنكه به ميزان ذخاير بانك مركزي و... بستگي دارد، به اين موضوع هم مرتبط است كه رقابتهاي نهادهاي مالي وابسته به رقباي انتخاباتي كه در چهره بانكها، مؤسسات پولي و مالي، صرافيها و... به عنوان بازوهاي اقتصادي چهرههاي سياسي رقيب مشغول كسب درآمد و خنثي سازي روشهاي اقتصادي رقبا هستند، به چه سمت و سويي كشيده ميشود.
در اين ميان، بيترديد آنچه كمتر مورد توجه قرار ميگيرد، مصالح كشور و ملت و نظام است كه در مقايسه با مصالح فردي، حزبي و سياسي، چندان محلي از اعراب ندارد. به ديگر سخن آنچه امروز در چهره كريه دلالي، صفهاي شبانه پشت درهاي شعب بانكها و... خود را نشان ميدهد، واقعيت تلخي است كه زير پوست اقتصاد ايران پنهان شده بود و اكنون بيهيچ تعارفي در قاب چشمهايمان تصوير گرفته است، واقعيت تلخ بيتوجهي به مصالح ملي و روشهاي علمي اقتصادي.
رسالت:حرف اصلي ملت ايران در نهم دي
«حرف اصلي ملت ايران در نهم دي»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛سالگرد حماسه تاريخي نهم دي در راه است. روزي که جهان شاهد خروش تاريخي ملت ايران در دفاع از نظام جمهوري اسلامي و تاکيد مجدد بر عزم و اراده ديني يک ملت بود. روزي که علي رغم تبليغات گسترده جهان استکبار در خارج و فتنه گران در داخل، ملت ايران نشان دادند به راهي که در سه دهه گذشته پيموده اند ايمان دارند و به خط اصيل امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري وفادارند. اما حرف اصلي ملت ايران در نهم دي چه بود که باعث شد اين حضور به يک حماسه تاريخي تبديل شود؟ نهم دي چه نقطه متمايزي داشت که در دفتر ايام انقلاب برگ زريني به خود اختصاص داد؟ و چرا ضرورت دارد تا عمق شعارهاي ملت ايران در اين روز بار ديگر مورد تبيين قرار گيرد؟
1- بهانه خروش مردمي نهم دي، حرمت شکني فتنه گران در عاشوراي سال 1388 بود. گستاخي هدفمند عده اي در اهانت و جسارت به قرآن، مساجد، حسينيهها و تكيهها، نذورات، عزاداران و مراسم حسيني، تخريب اموال عمومي، به بازي گرفتن مقدسات مردم و شعار عليه اصل ولايتفقيه آن هم در مراسم عزاي سيد سالار شهيدان امام حسين(ع) در روز عاشورا آحاد ملت ايران را متالم و خشمگين کرد. اين خشم مقدس آغازي بر پايان فتنه و پلکاني براي حرکت توفنده کشور در مسير تعالي و پيشرفت بود. مردم بر عبور جريان فتنه از اصول نظام شوريدند. فتنه گران در روز قدس سال 88 با سر دادن شعار نه غزه نه لبنان شعار سي ساله صهيونيسم ستيزي ملت ايران را زير سئوال برده بودند.
آنها در 13 آبان همان سال با اعلام همپيماني با آمريکا از مرزهاي استکبارستيزي ملت عبور کرده بودند و در 16 آذر 1388 با اهانت به ساحت مقدس حضرت امام و جسارت به تصوير ايشان ثابت کردند که تمامي ادعاهاي گذشته مبني بر پيروي از خط امام(ره) گزافه بوده است در روز عاشورا آخرين تکه هاي پازل براندازي را کنار هم گذاشتند و با اهانت به مقدسات مردم در ايام عزاداري امام حسين(ع) و شعار عليه اصل ولايت فقيه ماهيت دين ستيزانه خود را به نمايش گذاشتند.
اين در حالي بود که سران اين جريان کوچکترين اظهار تاسف و يا موضع گيري در محکوميت فتنهگران از خود بروز ندادند و حتي به کساني که در روز عاشورا کف و سوت زده بودند و به هيئت هاي مذهبي حمله کرده بودند لقب "مردم خداجوي" دادند.
اما حماسه تاريخي نهم دي نشان داد جامعه ايران يک جامعه مذهبي، انقلابي، معتقد به خط امام خميني(ره)، وفادار به ولايت فقيه و داراي سلايق و علايق مختلف است. اما در اصول و محکمات خود که همان اسلام، انقلاب، ولايت فقيه، شعارهاي استکبارستيزانه و صهيونيسم ستيزانه است يک صدا و مستحکم است. اين شعار نيست بلکه واقعيتي است که حماسه نهم دي در کوران تبليغات رسانه هاي بيگانه و فضاسازي سران فتنه به همه جهان ثابت کرد.
2- حماسه تاريخي نهم دي برخاسته از عوامل مختلفي چون بصيرت، دشمنشناسي، وقت شناسي و حضور مجاهدانه ملت بصير ايران در برهههاي حساس و تعيين کننده بود که باعث شد اين روز تاريخ ساز به عنوان نقطه عطفي در معادلات انقلاب اسلامي در داخل و خارج از کشور ثبت شود. حرمت شکني بي محاباي ارزشهاي مقدس مردم در عاشوراي سال 1388 توسط فتنه گران علاوه بر نشان دادن ماهيت انحرافي اين جريان باعث شد خشم مقدس مردم به جوش بيايد تا حماسه تاريخي ملت ايران در نهم دي سرمنشا بسياري از تحولات بعدي قرار بگيرد.
امروز به جرات مي توان ادعا کرد حماسه تاريخي نهم دي به عنوان تکيه گاه تصميمات بزرگ در داخل کشور و همچنين در خارج از کشور شناخته مي شود و راقم بسياري از معادلات فراروي ملت ايران در حوزه هاي مختلف سياسي، بين المللي، اقتصادي، فرهنگي و... تلقي مي گردد. اگر حماسه نهم دي ذيل رهبري داهيانه حضرت آيت الله خامنه اي نبود و "بيماري فتنه 88" به تعبير معظم له را درمان نمي کرد مشخص نبود دومينوي بيداري اسلامي امروز در منطقه چه سرنوشتي داشت.
اگر آمريکايي ها توانسته بودند به کانون تحولات اخير در فضاي بين المللي اعم از خاورميانه، اروپا و آمريکا ضربه وارد کنند طبيعتا در فرايند الگو گيري اين ممالک از انقلاب و نظام اسلامي خلل وارد مي شد. نهم دي و شعارهايي که در اين روز داده شد در داخل و خارج از کشور نشان داد که مردم ايران به راه، نظام و امام خود ايمان دارند و همين خودباوري روح اميد در کالبد خسته مسلمانان در کشورهاي منطقه دميد.
3- 32 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد ولي نظام اسلامي هنوز تازه نفس است و گزافه نيست اگر بگوييم انقلاب در دهه چهارم عمر خود پرتوان تر، باهوش تر و خلاق تر از سه دهه گذشته است. اين تکامل تدريجي و اين برتري نسبت به گذشته معلول اعتماد انقلاب به نسلهاي سوم و چهارم خود است.
همين نسل ها بودند که حماسه تاريخي نهم دي در سال 1388 را ساختند. طبق آخرين پيمايشها بيش از 60 درصد شرکت کنندگان در اين راهپيمايي عظيم جوانان بودند. انقلاب اسلامي به عنوان يک موجود زنده و تکامل پذير اگر چه ساختاري است که به طور مستمر کارگزاران و مردمي انقلابي پرورش دهد اما در عين حال حيات و زوال اين ساختار بسته به جامعه و مسئولان انقلابي است.
همين نسل جوان است که امروز در خاورميانه زنگ بيداري اسلامي را به صدا درآورده است. پدران و نياکان اين نسل به حکومت هاي مستبدي چون بن علي، مبارک، انورسادات، قذافي و ... تن داده بودند اما امروز اين جوانان اسلامگرا در خاورميانه هستند که نبض تحولات را به دست گرفته اند. امروز اين جوانان عدالت طلب هستند که اردوگاه سرمايه داري را با بحران مواجه کرده اند. به جرات مي توان مدعي شد اين نسل در ايران و ساير کشورها نه تنها از پدران خود عقب تر نيست بلکه حتي يک گام جلوتر نيز مي باشد.
تفاوت اين نسل با پدران و نياکان خود عقلانيت آنهاست که به مراتب بيشتر از نسل هاي گذشته است.امروز آمادگي جوان نسل سوم انقلاب و شجاعت و غيرت او براي دفاع از هويت ديني و انقلابي خود، از جوان نسل اول انقلاب كه در دفاع مقدس حضور داشت، كمتر نيست و شايد هم جلوتر از او باشد و به صراحت بايد اذعان كرد كه نسل سوميهاي جامعه ايراني و در يك نگاه كلانتر، جوانان جهان اسلام به مراتب از اسلاف خود در دفاع از ارزشها و آرمانهاي اصيل اسلامي جلوتر هستند.
امواج وسيع گفتمان انقلاب اسلامي در کشورهاي منطقه و شکست مکرر اسطوره رژيم صهيونيستي در کمتر از چند سال توسط جوانان حزب الله و حماس، امواج توفنده بيداري اسلامي، پيشرفتهاي بي نظير علمي جوانان در ايران در لبيک به مطالبه مقام معظم رهبري، استيصال دشمنان انقلاب اسلامي بخصوص آمريکا در منطقه تحت تاثير موج سوم انقلاب اسلامي و...جملگي بيانگر افزايش عمق و نفوذ گفتمان انقلاب اسلامي است.
قدس:سیگنالهایی برای ابراز وجود
«سیگنالهایی برای ابراز وجود»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه در ان ميخوانيد؛عضو مرکزیت حزب منحله مشارکت در گفتگو با یک گاهنامه اذعان نموده است: «بشر از انقلابهایی که کرده با هزینه های بسیاری که برایش داشته خیر چندانی ندیده است. به همین دلیل، دیگر به دنبال انقلاب نمی رود و اصلاحات را جایگزین آن کرده است.»
این ادعا در راستای همسویی با اربابان خارج نشین مطرح می گردد، زیرا آنها تلاش می کنند انگیزه انقلابی مردم مسلمان را با وعده های دروغین اصلاحات، از مسیر اصلی منحرف و ارتزاق منافع خود را از کشورهای اسلامی تضمین کنند. بیداری اسلامی را می توان به عنوان مصداقی برای این ادعا ذکر کرد.
بر کسی پوشیده نیست، کاخ سفید تمامی اقدامها را به کار بست تا انقلابیون را از پیگیری انقلاب در کشورهای اسلامی منصرف کند و با انجام اصلاحات، سدی در برابر سیل مطالبات انقلابی ملتها ایجاد نماید. اما هوشیاری مردم سبب شد، فریب این ادعا را نخورند و با پذیرفتن هزینه های سنگین مادی و معنوی، تا مرحله دستیابی به آرمان انقلابی خود پیش رفتند.
بعید به نظر می رسد، تحولات بنیادین کشورهای مصر، تونس، لیبی، یمن و... خواسته های انقلابی تعبیر نگردد، ضمن آنکه استمرار اقدامهای انقلابیون از مرحله امنیتی و نظامی وارد عرصه سیاسی گردیده و در تلاش هستند تا ثمره اقدامهای خود را در فرایند رفتارهای سیاسی تجربه کنند. اکنون نتیجه انتخابات و پیروزی اسلامگرایان در کشورهای انقلابی مؤید این سخن است. بدون شک، دگرگونیهای اساسی و اخراج کارگزاران نظام سلطه در جهان اسلام، مطالبه ملی مردمی است که با هزینه های فراوان انسانی و مالی، پا به این عرصه نهادند.
در صورت وقوع این رخداد بنیادین که در اکثر کشورهای بحرانی تحقق یافته است، ضرر مهم متوجه نظامهای استبدادی و حامیان استعماری آنها می شود. در اتفاقهای یک سال اخیر، شعارهای مردم فراتر از اصلاح بوده، زیرا وعده تغییرات جزئی پیشتر از سوی حاکمان مطرح گردیده، ولی با گذشت زمان به فراموشی سپرده شده و نتیجه آن کاستن از التهابهای مردمی و تضمین بقای زمامداران وابسته بوده است.
ایشان در فراز دیگری از اظهاراتش معتقد است، امروز دموکراسی و حقوق بشر محور قرار گرفته و اسلام که پس از انقلاب اسلامی محور ثابت گفتمانی در جامعه بوده، به حاشیه رفته است. ادبیات سخنان این عضو مشارکت، ترجمه جنگ نرم دشمنان است که تلاش می کنند زیاده خواهیهای دست نیافتنی خود در ایران را با تزئینات متفاوت، به جامعه عرضه کنند. فتنه 88، نمونه ای از دموکراسی مورد ادعای فرد مذکور است.
شور و شعور انقلابی مردم ایران، دموکراسی با مبانی معرفتی اومانیسم را بر نمی تابد و به قرائت مردم سالاری دینی معتقد است که سبب بیمناکی و نا امیدی دشمنان گردیده است. لابد حقوق بشر مورد ادعای ایشان گزارش احمد شهید است که بستر فشارها علیه جمهوری اسلامی را فراهم آورد. گفتنی است، سوژه حقوق بشر با انگاره غربی، ابزار تهدید نرم علیه دولتهای غیرهمسو با واشنگتن و همپیمانانش است، به گونه ای که شیرین عبادی به عنوان یکی از موافقان تشدید فشار به جمهوری اسلامی، به احمد شهید توصیه می کند حالا که به داخل ایران دسترسی ندارد، به عراق برود و از طریق منافقین -که عبادی آنها را «قربانیان حقوق بشری ایران» می خواند- در جریان وضع حقوق بشر در ایران قرار بگیرد. وی گفتمان اسلام را کم رنگ و حاشیه ای تلقی نموده تا به مخاطب تلقین نماید که ذائقه فکری و سیاسی افکار عمومی، رویکرد دیگری را جایگزین ارزشهای معنوی و دینی کرده است.
حضرت آیةا... خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح دیروز (دوشنبه) در دیدار اعضای ستاد بزرگداشت حماسه نهم دی، اراده خداوند متعال و ایمان به توفیق الهی را عامل اصلی هدایت قلبها و دلهای ملت ایران برای حضور در عرصه های مختلف برشمردند و خاطرنشان کردند: «حضور عظیم و خروشان مردمی در 9 دی 88، تجلی بارزی از هویت و ماهیت انقلاب یعنی روح دیانت حاکم بر دلهای مردم بود.»
ایشان دفتر تحکیم کنونی را جعلی خطاب کرده، زیرا آنها را مدافع وضع موجود می داند. البته دگردیسی شخصیتی این حامی فتنه 88 اقتضای چنین نگرشی را دارد. بر مبنای دیدگاه معرفتی این عضو منحله مشارکت، کسانی اکنون دارای هویت حزبی و اکتیو می باشند که به استخدام رسانه های غرب درآمده و عملکرد قابل دفاعی در هجمه علیه انقلاب اسلامی دارند. بر اساس ارزیابی دگراندیشان، کسانی نیروهای فعال محسوب می شوند که کرسی تدریس در آمریکا داشته باشند و یا از رادیو «فردا» و «بی بی سی» به عنوان کارشناس، انقلاب اسلامی را تمام شده تلقی نمایند. اکبر گنجی چهره شاخص سفیران اصلاحات در نشست برلین 1379، در اظهاراتی اذعان نمود:]امام [خمینی در موزه تاریخ است.
کسانی امروز هویت واقعی دارند که انقلاب اسلامی را با انقلاب مارکسیستی شوروی مقایسه کرده باشند، به نحوی که ادعا کنند انقلاب اسلامی، متأثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها هم یکسان خواهد بود.» در منطق وی و دوستان همفکرش قطعاً کسانی نمره قبولی می گیرند که به راشد الغنوشی نامه بنویسند و اعلام کنند که ما مسلمانان برای تحقق حقوق اساسی و آزادی و حق حاکمیت خود مبارزه می کنیم، اما تجربه کافی با دموکراسی نداریم و استبداد را از بین نمی بریم. این همان چیزی است که برای ما اتفاق افتاده است.
پر واضح است، چهره های سیاسی بریده از آرمانهای امام و انقلاب اسلامی تلاش می کنند با اظهارات فاقد منطق، جایگاه از دست رفته را ترمیم و با تحلیل هر رخدادی، هویت خود را تثبیت کنند که مبادا اندک هواداران نا امید شوند و به آنها سیگنال موجودیت ارسال می کنند که ما از حیات سیاسی در افکار عمومی ساقط نشده ایم. در نخستین روزهای شکل گیری تحولات انقلاب در مصر، یکی از سران فتنه در اظهاراتی مدعی گردید، آنچه اکنون جوانان مصری از حاکمیت مطالبه می کنند، مشابه وقایع سال 88 در ایران است، در حالی که قاطبه مردم مصر با شعارهای اسلامگرایی، علیه حاکم مستبد و وابسته به آمریکا به صحنه آمدند.
سران کاخ سفید با حمایت از حسنی مبارک تلاش کردند با متقاعد کردن انقلابیون، نوکر خود را بر ملت مصر تحمیل کنند که نتوانستند. در ایران، اما آمریکا به حمایت اقلیت برانداز و ساختارشکن آمد. بنابراین، سخنانی از این دست نمی تواند فریب خوردگان دو سال قبل را سازماندهی و امیدوار کند و ملتهای انقلابی منطقه را از آرمان انقلاب منصرف و با وعده اصلاحات، در مسیر آنها انحراف ایجاد کنند.
مردم سالاري:اعتراضات ژلا تيني
«اعتراضات ژلا تيني»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن ميخوانيد؛حدود دو سال پيش، بحران يورو يونان را به آتش کشيد و غول هاي اقتصادي کابوسي را تجربه کردند که امروز خواب خوش را براي آنان بدل به يک رويا کرده است.
کمتر از يک سال پيش، خودسوزي يک جوان تونسي شعله هاي خشم ملت هاي عرب را که براي ساليان متمادي زير چکمه هاي ديکتاتورهاي عرب توان نفس کشيدن نداشتند، شعله ور کرد.
در روزهاي بيداري اسلا مي و بهار عربي که مردم با دستان خالي به ميدان جنگ با حکام خود خوانده رفته بودند; معترضان در يونان، ايتاليا، اسپانيا، پرتغال و در نهايت جنبش اعتراضي تسخير وال استريت در کشورهاي غربي به ميدان آمدند.
حماسه هاي خونين مردم ليبي، مصر، تونس، بحرين، مراکش و ديگر کشورهاي عربي آنقدر پررنگ بود که تحولا ت اعتراضي جنبش برآشفتگان رخ ننمود. از معترضين عرب به عنوان آزادي خواهان و مبارزين دموکراسي ياد شد و از معترضين به رياضت هاي اقتصادي با نام آنارشيست و تروريست اجتماعي.
ملتهاي عرب براي احياي هويت خود مقابل ديکتاتورهاي خونآشام سينه سپر کردند تا سرزمين پدري را بازستانند. غربي ها براي نجات زندگي خود مقابل ديکتاتورهاي اقتصادي قد علم کردند.
اگر در شرق افرادي مانند قذافي، بن علي و حسني مبارک خود را مالک همه داشته هاي ملت مي دانستند، درغرب بانک هاي بزرگ و شرکت هاي چند مليتي خود را تصميم گيرنده نهايي مي دانند.
اگر چه کشورهاي غربي از مولفه هاي اوليه دموکراسي بهره مند هستند اما ورشکستگي اقتصادي و بحران يورو پرده از ديکتاتوري اقتصادي برداشت که در نهايت خشم مردم از رياضت هاي سخت اقتصادي را در پي داشت.
نقطه گره سقوط سرمايه داري غرب و ديکتاتورهاي شرق کجاست؟! آيا مافياي اقتصادي و پولشويي، اين دو سبک ديکتاتوري را به هم پيوند داده است؟
درگير و دار حرکت هاي اعتراضي در جهان، سرزمين يخي هم گرفتار آشوب شده است. از يکشنبه گذشته که انتخابات پارلماني روسيه برگزار شد، کرملين شاهد اعتراضاتي بود که پس از فروپاشي اتحاد جماهيرشوروي بي سابقه است. روسيه متمايز از تمام کشورهاي جهان است; اين سرزمين شاهد حضور مقتدرانه مافيا در سياست و اقتصاد است. باندهاي مافيايي در همه زمينه ها نفوذ دارند و حتي برخي از رهبران سياسي عضو مافيا يا سازمان هاي مخوف اطلا عاتي هستند. انتخاباتي که مي توانست استحکام بازگشت پوتين به کرملين را در پي داشته باشد، هويت حزب روسيه واحد را به چالش کشيد. ياران ولا ديمير با آن که پيروز شدند يک عقب نشيني فاحش در منظر عمومي کردند که با تقلب انتخاباتي وسيع به يک شکست تبديل شد.
اطاق فکر حزب روسيه واحد با ديکتاتورهاي عرب تفاوت فاحشي دارد و آن مهندسي افکار عمومي است. گرچه هنوز هم رگه هاي خشونت کا گ ب در رفتار نيروهاي امنيتي روسيه ديده مي شود. در پي اعتراضات چند روز گذشته، مدودف، دستور تحقيق درباره ادعاي تقلب را صادر کرده است. نکته جالب اينجاست که ديميتري از صفحه خود در فيس بوک موضع خود را اعلا م کرد.
اگرچه هزاران کاربر روس رئيس جمهور کنوني را به سخره گرفتند و او را دروغگو ناميدند اما گويا کرملين پذيرفته اعتراضات در سطح وسيع وجود دارد. اکنون در روسيه صحبت از انقلا ب رنگين است; انقلا ب سفيد! رنگ سفيد به عنوان تمثال معترضين برگزيده شده است که يادآور نارنجي اوکراين، گل سرخ گرجستان و گل لا له در قرقيزستان است. در ميدان ناآرامي هاي روسيه تقابل کاخ سفيد و کرملين نيز جالب است. هر يک ديگري را متهم به مخالفت يا پايمان کردن دموکراسي مي کند.
روس ها هرگز براي ايرانيان رفيق شفيق نبوده و نيستند. نه به حمايت آنها مي توان دل خوش کرد و نه از خشم آنها بايد آنچنان نگران بود. آنچه درباره تحولات روسيه قابل تامل است اين که برخي در ايران همانند حزب خود فروخته توده، خود را مديون الطاف مسکو مي دانند. همه هفت حزب رقيب در انتخابات روسيه نوادگان تزارهايي هستند که براي ساليان سال ديکتاتوري سرزمين يخي را پيش بردند و پس از آنها اتحاد جماهير شوروي خشن ترين ديکتاتوري تاريخ جامعه بشري را اداره کردند.
اما بحث اعتراض و ساختارشکني فارغ از منفعت طلبي غرب در روسيه نوعا قابل اعتنا است، از آن جهت که اعتراضات ژلا تيني خود را بالا خره به قلب ميدان سرخ رسانده و سهمگين ترين کابوس ديکتاتوري مافيايي کرملين را رقم زده است. اعتراضات ژلا تيني اکنون راه خود را به سمت شرق آسيا کج کرده است و دور نيست روزي که ديکتاتورهاي شرق آسيا هم شاهد تحولا ت اجتماعي و خيزش هايي باشد.
شرق:«يورو» پشت سد انگلستان
«يورو پشت سد انگلستان»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسين عبدهتبريزي است كه در آن ميخوانيد؛اتحاديه اروپا از چشم خارجيها (مثلا ما ايرانيها) دو بروز عمده بيروني دارد: يورو و پيمان شنگن؛ انگلستان از هر دو اين پيمانها خارج است. با پوند بهجاي يورو كار ميكند و با ويزاي اروپا نيز نميشود به آن كشور سفر كرد. حالا ديويد كامرون، نخستوزير انگلستان تغييرات در پيمان اروپاي متحد را هم وتو كرده و به اينترتيب، فاصله بيشتري از اتحاديه 27 كشور اروپايي گرفته و بر ترديدهاي باقيماندن انگلستان در اين اتحاديه افزوده است. از آنجا كه مصوبات اتحاديه بايد بهتصويب تمام اعضا برسد، مخالفت انگلستان باعث شده تا كشورهاي عضو نام «معاهده بودجهاي بيندولتي» را روي اين مصوبات بگذارند.
انگلستان با اين اقدام مخالف است و معتقد است اين بهمعناي تشكيل باشگاهي تازه درون باشگاه قديمي اتحاديه اروپاست. كشورهاي موافق معاهده ميگويند معاهده جديد وقتي در نهایت به تصويب برسد شبيه توافقات انجامشده در مورد مقررات شنگن خواهد بود كه در آن همه كشورها عضو نيستند و اميدوارند روزي برسد تا اين معاهده به مفاد پيمان اتحاديه اروپا (مورد موافقت تمامي 27 كشور) اضافه شود.
بههرحال پيشنويس معاهده جديد كه اميد ميرود تا ماه مارس سال آينده ميلادي به تصويب برسد، حداقل تا حال، مورد تاييد 23 كشور از 27 كشور عضو پيمان اروپا قرار گرفته و پيشبيني آن است كه غير از انگلستان، ساير كشورهاي اروپايي معاهده جديد را امضا كنند (هرچند منطقه يورو فقط 17 عضو دارد). چنين امري انگلستان را هرچه بيشتر از اروپاي متحد دور و منزوي ميكند.
در ادامه اين نوشته دو موضوع مورد بررسي قرار ميگيرد: در مواجهه با بحران يورو، اروپاي متحد چه تصميماتي گرفته كه انگلستان با آن تصميمات مخالف است؛ دوم اينكه چرا انگلستان با اين تصميمات مخالف است. در پي بروز بحران يورو كه عمدتا به بدهكاري كشورهاي عضو يورو (همچون ايتاليا، يونان و اسپانيا) و ناتواني آنها در پرداخت بدهيهايشان برميگردد، اتحاديه اروپا و در رأس آنها دو كشور آلمان و فرانسه تصميم به تقويت توافقات مالي منعكس در پيمان 27 كشور اروپايي گرفتند.
دولتهاي عضو منطقه يورو مصمماند به پيمان جديدي دست يابند كه در آن دولتهاي عضو متعهد باشند انضباط بيشتري را بر ماليه عمومي خود حاكم كنند. قواعدي كه انضباط بودجهاي محدودكنندهتري را بر كشورها الزام ميكند؛ آنها را ملزم به تعادل بيشتر در بودجههايشان ميكند. قواعد جديد، كشورهاي عضو منطقه يورو را ملزم ميكند تا خود را از نظر سياسي براي پذيرش چارچوب قانوني جديدي آماده كنند.
در متن جديد، كشورهاي عضو ميپذيرند كه انسجام بودجهاي بيشتري داشته باشند و با دقت بيشتري بودجههاي ملي خود را كنترل كنند. بهويژه موضع آلمان آن است كه مقررات اقتصادي سختگيرانهتري براي حمايت از يورو وضع شود. معاهده جديد قواعدي محدودكنندهتر بر تصميمات بودجهاي كشورهاي عضو حاكم خواهد كرد. اين معاهده كشورهاي مشاركتكننده در آن را قانونا ملزم ميكند با محدودكردن سطح وامگيري خود، بودجههاي متعادلتري داشته باشند و اين الزام را در قانون اساسي يا قوانين عادي خود وارد كنند.
كشورهايي كه سطح بدهيها و ميزان كسري بودجه خود را رعايت نكنند، بلافاصله و بهطور اتوماتيك تحت تحريم قرار ميگيرند و براي خروج از تحريم، بايد اكثريت اعضاي اتحاديه به خروج از تحريم آن كشور رأي بدهند. نهادهاي مختلف اتحاديه اروپا بر اجراي تعهدات انجامشده در اين معاهده نظارت خواهند كرد.
موافقتهاي انجامشده بيانگر آن است كه كشورهاي عضو خواستار آنند كه از طريق قانونگذاري در پارلمان اروپا اصلاحات بيشتري براي برقراري انضباط بودجهاي دقيقتر اعمال شود. عده بيشتري از اعضا معتقدند كه با توجه به معاهده جديد بايد در مصوبات مربوط به صندوق نجات مالي دايمي منطقه يورو يا سازوكار تثبيت يورو (ESM) نيز تغييراتي داده شود.
تصميم به تاسيس اين صندوق نيز اخيرا اتخاذ شده و اين صندوق در سال 2013 جايگزين سازوكار جاري (ترتيبات تثبيت مالي اروپا يا EFSF) خواهد شد. در مورد نحوه تامين مالي صندوق نجات ملي اروپاي متحد يا سازوكار تثبيت اروپايي (ESM) اختلافات اساسي هنوز وجود دارد. آلمان بهشدت مخالف است كه ESM به بانك بدل شده و از طريق بانك مركزي اروپا منابع به آن تزريق شود.
همه اروپاييان علاقهمندند مشاركت كشورهاي غيرعضو به اين صندوق را جلب كنند، اما طبعا آن كشورها كمتر علاقهمند و انگيزهمند به حمايت از اين صندوقاند. هرچند بهويژه كشور آلمان مخالف انتشار قرضه اروپايي (قرضهاي كه همه كشورهاي اروپايي متفقا بدهكار آن باشند) بود، اما در نهايت اعضا پذيرفتند كه انتشار قرضه اروپايي نيز در بلندمدت محتمل است. كامرون، با اين تصميمات مخالفت و آنها را مخالف منافع انگلستان اعلام كرد. وي مدعي شد كه اجراي اين تصميمات در كشورهاي عضو اتحاديه باعث ميشود كنترل بر مقررات حاكم بر بخش مالي كشورهاي عضو از دست دولتهاي مربوطه خارج شود و بهدست اتحاديه بيفتد.
موضع انگلستان آن است كه نميخواهد هيچ بخشي از حق حاكميت خود در حوزه مالي را به اتحاديه بسپارد. همانطور كه گفته شد، انگلستان حاضر نشد تا اين پيشنهادها را براي رفع بحران بدهيهاي يورو بهعنوان بخشي از مصوبات تمامي 27 كشور عضو و بهعنوان بخش تازهاي از پيمان اتحاديه اروپا بپذيرد و آن معاهده مورد اصلاح قرار گيرد، چراكه اولا انگلستان عضو منطقه يورو نبود تا به هر قيمت از آن حمايت كند و ثانيا آماده نبود از اختيارات خود براي تعيين سياستهاي بودجهاي انگلستان صرفنظر كند؛ از اينرو، كشورهاي ديگر اروپايي مجبور شدند چارچوب قانوني اين مصوبات را عوض كنند.
علت اصلي مخالفت انگلستان با پيشنهادهاي جديد آن است كه آن كشور بخش مالي عظيمي با موقعيت استوار بينالمللي دارد كه ممكن است از اين تصميمات آسيب ببيند. بخش مالي اقتصاد انگلستانميلياردها پوند درآمد نصيب آن كشور ميكند و انگلستان بهشدت نگران است كه اين درآمدها را از دست بدهد.
كامرون ميگويد كشورش نميتواند تغييرات در معاهده اتحاديه اروپا را بپذيرد، مگر آنكه در قوانين اين معاهده تضمين شود كه بخش خدمات مالي آن كشور مورد حمايت قرار خواهد گرفت؛ پيشنهادي كه مورد قبول ساير اروپاييان قرار نگرفت. عدمموافقت انگلستان با واگذاري اختيارات دولت و پارلمان آن كشور به اروپاي متحد در زمينه قوانين و مقررات مالي ـ كه اكنون در معاهده جديد مطرح است ـ محدود نميشود و بهنظر ميرسد چنين سياستي كلي است و مقامات انگلستان از ابراز آن نيز ابايي ندارند؛ موضعي كه به هر حال و بهقول رهبران آلمان و فرانسه اروپايي دوشاخه (يا با دو سرعت) ايجاد ميكند، هرچند در اعلاميه اخير دولت ائتلافي انگلستان بر ماندن انگلستان در جاده اروپا تاكيد شده است.
حمايت: هفته پژوهش و افق های پیش رو
«هفته پژوهش و افق های پیش رو»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛در گیرودار تحولات سیاسی مختلف اعم از مباحث مربوط به اقدام تجاوزکارانه آمریکا در بکارگیری هواپیمای جاسوسی بدون سرنشین علیه ایران و اقدام مقتدرانه نیروهای مسلح ایران، تحولات جدید مربوط به اعتراضات مردمی در آمریکا، انگلیس، بحرین، یمن و برخی کشورهای دیگر، اظهار نظرهای نژاد پرستانه و ضد انسانی برخی از کاندیداهای انتخابات آتی ریاست جمهوری آمریکا و رویدادهای متعدد دیگر که بخش عمده تیتر و صفحه یک رسانه ها را بخود اختصاص می دهند، به یک رویداد مهم فرهنگی یعنی هفته پژوهش رسیدیم. این هفته از 22/09/90 آغاز و تا 28/09/90 ادامه دارد. برابر روال هرساله، ستاد ملی بزرگداشت این هفته در وزارت علوم ایجاد و فعالیت می کند، روزهای این هفته نامگذاری شده مثلا سه شنبه 22/09 پژوهش و فنآوری،همکاری دانشگاه – دولت – صنعت نامیده شده یا 27/09 پژوهش و فنآوری، علم دینی و تعالی جامعه بشری نامیده شده است.
بدین مناسبت، همایش ملی مدیریت پژوهش و فنآوری نیز در روز 27/09 برگزار می شود. همچنین نمایشگاه دستاوردهای پژوهشی نیز از آغاز هفته پژوهش در محل نمایشگاه بین المللی تهران آغاز بکار می کند. قرار است در این هفته از منشور و موازین اخلاق پژوهشی نیز رونمائی شود. شعار محوری برنامه های مختلف ساماندهی شده توسط ستاد ملی بزرگداشت این هفته، "اقتصاد دانش بنیان، پیشران جهاد اقتصادی" تعیین گردیده است. از این کلیات که در واقع صورت مساله را قدری به تصویر می کشد، اگر درگذریم، بنظر می رسد لازم است در مقوله پژوهش و نقش آن در عدالت ورزی موثر تامل بیشتری انجام دهیم فلذا اهمیت این موضوع ایجاب می کند که نکاتی بشرح زیر تقدیم شود با این امید که باعث گردد در گیرودار رویدادهای سیاسی مختلف، مسیر حرکت درست و عمیق پیشرفت را فراموش نکنیم و روز به روز بر تقویت آن بیفزايیم.
نکته اول اینکه سالهاست دنیای موسوم به توسعه یافته، سرمایه گذاری های عظیمی در حیطه پژوهش و فنآوری انجام داده اند و هم چنین به صورت سازماندهی شده مغزهای متفکر سراسر جهان را به کشورهای خود جذب نموده تا موتور برتری علمی و فنآوری آنها در حوزه های مختلف همواره روشن و فعال باشد. نتیجه این سرمایه گذاری های عظیم و ساماندهی جذب بهترین مغزها از سراسر جهان و اِعمال حداکثر نظم ودیسپلین این شده که در حوزه های مختلف، محصولات و بروندادهای علمی عالی ودست اول متعلق به آنهاست.دولتهای دارنده این برتری علمی نه تنها خود را ملزم ندیده اند که برای توسعه و پیشرفت دیگر کشورها همراهی و مساعدت کنند و در واقع به یکی از حق های شناخته شده بین المللی یعنی "حق به توسعه" احترام بگذارند، بلکه سعی کرده اند همواره انحصار خود را حفظ کنند و از گذر همین انحصار علمی هم سودآوری های کلان مادی را درو کنند و هم اینکه سیطره سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود بر دیگر ملت ها و مجامع جهانی را تقویت نمایند.
این واقعیت ما را به نکته مهمی رهنمون می سازد که جوهره قدرت و نفوذ دولت های مزبور را بشناسیم و در مقابل آن ها سعی کنیم بی آنکه خود را گول زده و بی جهت موفق جلوه دهیم، در رقابت طاقت فرسای علمی جهانی وارد شده و در حوزه های مختلف حریصانه و مشتاقانه خود را قوی سازیم. برای قوی شدن ، پژوهش و تاملات نظری مختلف در حوزه های متنوع حیات انسانی اولین ضرورت است. اما این ضرورت برای تحقق درست، نیازمند بایسته ها و شرائطی است که باید دقیقا رعایت شود.
نکته دوم به شرائط پژوهش موثر در پیشرفت جامعه و قدرتمندی واقعی مربوط می شود که تامل در این شرائط بسیار حائز اهمیت است. در این مجال محدود نمی توان ابعاد مختلف شرائط را مطرح کرد. فقط از باب نمونه یادآوری می شود که پژوهش در هر زمینه ای لازم است با این هدف انجام شود که نوآوری و حرف تازه ای به ارمغان آورد، لازم است نیازهای کاربردی را دائما شناخت و برای پاسخ دهی به نیازها تامل نظری درست انجام داد، لازم است صورت مساله هایی که مدعی حل آنها و پاسخ دهی به آنها هستیم را درست بشناسیم و سپس وارد بحث و تحلیل شویم، لازم است دائما کار پژوهشی را در طراز قابل رقابت جهانی تعریف کرده و بدان همت گماریم.
واقعیت این است که در حال حاضر نه تنها در کشور ما بلکه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه انبوهی متون بنام پژوهش تولید می شوند، هزاران ساعت وقت نیروی انسانی و انرژی و منابع مادی صرف تهیه و تدوین این متون می شود ولی هیچ نوآوری در آنها نیست، پاسخ به نیازهای موجود نمی باشد، در بسیاری از موارد صورت مساله درست فهم نشده که بدان ها پاسخ داده شود و اصلا قابل رقابت در عرصه تولید فکر جهانی نیستند.
حتی بر این آسیب ها این واقعیت تلخ را نیز باید افزود که در خیلی از کشورهای جهان سوم آدم هایی بنام پژوهش بناحق نان می خورند و مراکزی بنام پژوهشگری ایجاد شده که جز اتلاف وقت و منابع، هیچ ظرفیتی برای جامعه نساخته اند و هیچ خدمت موثری برای جامعه دربر ندارند. این آسیب ها و مشکلات در حوزه علوم انسانی به طور بارزتری دیده می شود و همین مسایل باعث شده که از قافله علمی جهان عقب بمانند. شناخت این آسیب ها و تلاش واقعی برای رفع آنها از جمله ضرورت های فراروی همه فعالین و نهادهای مختلف است.
نکته سوم به ابعاد حقوقی پژوهش و پژوهشگری مربوط می شود که خود نکات فنی متعددی دارد و تفصیل آن خارج از مجال فعلی است لیکن از باب اشاره یادآوری می شود که در سطح جهانی امروزه دهها استاندارد حقوقی در این خصوص تدوین شده که عدم شناخت آنها در سطوح ملی می تواند صدمات زیادی به قابلیت رقابت جهانی پژوهشگران و نهادهای ذیربط اعم از دولتی یا غیر دولتی وارد سازد.
امروزه در یونسکو کنوانسیون های مختلفی تصویب شده که به حیطه پژوهش و محصولات پژوهشی و فکری مربوط می شوند، در موازین حقوق بشر، موارد خاصی در این زمینه هاست. هر یک از موارد مزبور مثلا ماده 27 اعلامیه جهانی حقوق بشر یا ماده 15میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی خود شرح و بسط های زیادی پیدا کرده و اسناد تخصصی و تفسیری مشخصی در مورد آنها در سطح جهانی تصویب شده اند که نمی توان از آنها غافل ماند. در همین چارچوب، مقوله حق مالکیت فکری و معنوی خود ابعاد حقوقی گسترده ای پیدا کرده و اسناد مشخصی توسط سازمان جهانی مالکیت معنوی
( wipo ) در این خصوص به تصویب رسیده، حتی در سازمان جهانی تجارت، بحث مالکیت معنوی و فکری و تجارت در عرصه جهانی مورد توجه جدی قرار گرفته و استانداردهای تفصیلی در این مورد هم اینک در دسترس است.
از مجموع اینها این نتیجه ساده را می توان گرفت که در جهان امروز اگرچه ظاهرا با پیشرفت های فنآوری، کار تحقیق علی الظاهرساده شده که هر محققی بتواند از طریق اینترنت مطلب علمی تولیدی دیگری را ببیند و احیانا کپی بردارد و بنام کار خود معرفی نماید اما اینگونه سرقت ها و سر خود و دیگران کلاه گذاشتن ها در محیط های داخلی و بومی کشورهای در حال توسعه شاید کارائی داشته باشد، ولی در عرصه جهانی به شدت این امور ضابطه بند شده که اگر چارچوبه حقوق و تکالیف مربوطه رعایت نشود، آسیب های مختلف متوجه متخلفین می شود و بسیاری از فرصت ها از آنها سلب می گردد.
طی سالهای اخیر در کشور ما برای معرفی مجموعه ضوابط و موازین حقوقی مربوط به پژوهش کارهای نسبتا خوبی انجام شده مثلا کتابی با عنوان حقوق پژوهش در مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور در سال 88 منتشر شد که قوانین و مقررات پژوهشی کشور را گردآوری نموده، مقاله های مفیدی در زمینه حق بر پژوهش از دیدگاه استانداردهای بین المللی تهیه شده اند، در حیطه مالکیت معنوی و فکری کتب خوبی تالیف یا ترجمه شده اند، از حیث سازو کارهای قانونی، دبیرخانه مباحث حقوق مالکیت معنوی ساماندهی شده و بر عهده وزارت دادگستری قرار گرفته است، لایحه ای در این زمینه تهیه شده که در مراحل ارجاع به مجلس قرار دارد.
با همه اینها هنوز بسیار محققین یا مراکز تحقیقاتی یا دانشجویان و طلاب حوزه های علمیه را می توان یافت که اصلا از قواعد و موازین حقوقی حوزه پژوهش خبر ندارند و به تعبیر عامیانه، گیر خود هستند با این تصور که کاری مفید انجام می دهند حال آنکه در مفید بودن بسیاری از کارهای در دست انجام تردید جدی وجود دارد. نکته بعدی اینکه طی سالهای اخیر بودجه های خوب و امکانات زیادی در کشور ما به حیطه پژوهش اختصاص یافته، این تسهیلات را باید درست و هدفمند جهت دهی کرد که در خدمت تولید فکر و علم قابل رقابت در عرصه جهانی قرار گیرد و مابه ازای مشخصی برای پیشرفت کشور به ارمغان آورد.
هم چنین این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که نبوغ استعدادهای ایرانی در حوزه هائی از پژوهش بخوبی خود را طی سالهای اخیر در سطح جهانی معرفی نموده ونشان داده که اگر مدیریت درست در این زمینه معمول شود، افقهای آتی بسیار امیدوارکننده وروشن است چنانچه در عرصه انرژی هسته ای یا شبیه سازی یا علوم فضائی نمودهای آن در سطح جهانی بازتابهای زیادی یافته است.تاکیدات رهبر معظم انقلاب بر جنبش نرم افزاری وجهاد علمی وکارهائی که در همین راستا توسط مجاری رسمی مختلف اتخاذ شده و گفتمانهای پیگیر این موضوع،حاکی ازفرایندهای رو به جلو است.
سخن آخر:
در کشوری زندگی می کنیم که اکثریت مردم آن پیرو الگوهای به کمال رسیده ای هستند که ما را به تلاش علمی از بدو تولد تا مرگ فرا خوانده اند و توجه داده اند که برای بدست آوردن علم حتی به دورترین نقاط جهان سفر کنیم و سختی ها را به جان بخریم تا علم و دانش را در خدمت بشریت و حاکمیت اخلاق ومعنویت قرار دهیم. متعلق به فرهنگ و تمدنی هستیم که در مقاطعی از تاریخ پر افتخار خود بزرگترین دانشمندان جهان را در علوم مختلف معرفی کرده است، در سرزمینی نفس می کشیم که هنوز عطر و بوی شهدا در همه جا پراکنده است و همانها به ما آموختند که باید روی پای خود باشیم و با تلاش و خود باوری پیشرفت کنیم و زیر بار زور انحصارگران و سوء استفاده کنندگان از علم قرار نگیریم. افق های آینده خود را در سند چشم انداز 1404 ایران ترسیم کرده ایم که در منطقه آسیای جنوب غربی اول باشیم و یکی از محورهای اصلی این جایگاه در حوزه علم و معرفت و دانایی است. بیائید هر یک از ما در هر مقام و وضعیتی که هستیم برای امور مختلف خود مطالعه و تحقیق و تامل را بیشتر کنیم.
همه ما حتی برای پاسخ دادن به سئوالات کودکانمان در خانواده نیاز به مطالعه و پژوهش داریم. هیچ مدیر و مسئول و سازمانی برای پیشبرد برنامه های خود نمی تواند بدون تحقیق و بررسی و مطالعه واقعی به نتیجه مطلوب نائل آید. مقامات عالی تر و مدیران ارشدتر با توجه به اثرگذاری بیشتر حرف وعمل آنها بر امور عمومی ، قطعا باید دائما از نتایج تحقیقات و بررسی های علمی مختلف مربوط به حوزه مسئولیت خود بهره مند شوند و بدون استفاده از نقد و نظرهای تخصصی و کارشناسان مختلف خصوصا صاحبنظران مستقل، حتی از موضعگیری و اظهار نظر شفاهی نیز اجتناب کنند چرا که یک حرف نامربوط و بی بنیان از سوی آنها آثار تخریبی زیادی می تواند در بر داشته با شد. در حوزه عمل و مدیریت که قطعا نمود این تقیّد ورجوع به اهل فن را باید از این بزرگواران امانتدار مردم دید.به امید حرکت جدی تر همه بخشهای کشور بسوی پیشرفت وتعالی مبتنی بر پژوهش ودانائی.
تهران امروز:عاقبت سطحي نگري درمزرعه اصولگرايي
«عاقبت سطحي نگري درمزرعه اصولگرايي»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن وزيني است كه در آن ميخوانيد؛در آستانه دومين سالگرد 9دي، مسئلهاي مهمتر از مهزدايي از گوهر حقيقي اين رويداد عظيم سياسي وجود ندارد.
حسن القضايي كه پس از يك سوءالقضا، با برخي دستاندازيهاي سياسي روبه رو شد.
با آنكه حضور مردمي برابر فرمايشات مقام معظم رهبري در 9 دي «تجلي بارزي از هويت و ماهيت انقلاب يعني روح ديانت حاكم بر دلهاي مردم» قلمداد ميشود، متاسفانه در اين دو سال تنگنظري برخي فعالان عرصه سياست مانع از دريافت حقيقي معناي حضور خروشان مردم در 9 دي شد.
9دي بي شك يك پيروزي عظيم براي نظام محسوب ميشود اما ضرورت دارد بعد از گذشت 2 سال از اين حماسه بزرگ نسبت به برخي مصادره به مطلوب كردن ها تامل كرد. حذف و طرد برخي نيروهاي ولايي ، ارزشي و انقلابي و حاشيهسازي براي گروهي ديگر از همين طيف از مديران كارآمد از جمله برخي از اين آفات بود.
از آنجايي فضاي بدبيني و اختلاف بهترين مزرعه براي بذرافشاني اهداف دشمنان انقلاب و مخالفان سياسي اصولگرايان ميباشد، در دوره اخير برخي غفلتها وكجانديشيها مانع از تحقق كامل ارزش افزوده تفكر اصولگرايي در كشور شده، به عبارت ديگر آنچه برداشت شده و آن ميزاني كه كشور در سالهاي اخير به سمت تعالي و توسعه قدم گذاشته، همه داشتهها و ظرفيتها نيست. در حقيقت بخشي از امكان رشد و پيشرفت كشور در حوزه كارآمدي مديريتهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... در نتيجه همين سوءتفاهمها و درگيريهاي ناهنجار سياسي از دست رفته است.
اكنون يك انتخابات بزرگ و حساس در پيشرو است. بديهي است مشاركت گسترده مردم در وهله اول و راي اصولگرايانه آنها در وهله دوم ارتباط مستقيمي با ارزيابي وجدان عمومي نسبت به عملكرد جناح اصولگرايي دارد.
قطعا هر نمرهاي كه امروز مردم به كارنامه اصولگرايي در ارتباط با پيشبرد و اداره جامعه در حوزههاي مختلف بدهند، كمتر از آن نمرهاي است كه اصولگرايان امروز ميتوانستند در چنته داشته باشند. در اين دو سال بخشي از توان فكري و عملياتي طيفهايي از مجموعه اصولگرايي صرف مواجهه و پاسخ دادن به ادعاها و گاه اتهاماتي شد كه از بيخوبن نادرست و براساس مباني غلط و عدم معرفت شكل گرفته بود. مقام معظم رهبري ديروز در ديدار با دستاندركاران حماسه 9دي فرمودند كه «اين فتنه، صرفا منحصر به حضور عدهاي افراد در خيابانها نبود، بلكه ناشي از يك بيماري بود كه با اقدامات سياسي و امنيتي قابل دفع شدن نبود و به يك حضور عظيم مردمي نياز داشت، كه چنين هم شد.» اين در حالي است كه در اين مدت برخي چنين در بوق و كرنا كردند كه مردم جور سياسيون، ساكتين و ... را كشيدند و با مشروعيت دادن به فرض غلط و نادرست خود، مانع از همگرايي و همافزايي جناح اصولگرا شدند. به هر حال اكنون همزمان با دومين سالگرد 9دي و در آستانه انتخابات مجلس نهم، بهترين فرصت براي بازخواني نتيجه رفتارها و برخوردها فراهم شده است كه اميد ميرود نتيجه آن مايه عبرتآموزي و آفتزدايي از مزرعه اصولگرايي گردد.
ابتكار:ميوهچيني پاييزه ميانهروها از «بهار عرب» تندروها!
«ميوهچيني پاييزه ميانهروها از «بهار عرب» تندروها!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتگار به قلم سيدعلي محقق است كه در آن ميخوانيد؛شمال افريقا از مغرب و تونس و ليبي گرفته تا مصر، در حالي به پيشواز سال جديد ميلادي ميرود که در طول سال 2011 از ژانويه تا دسامبر، اين نقطه از جهان کانون توجه مردمان دنيا و سران و دولتمردان همه کشورها بود. کمتر از يک سال پيش، جوانان تونسي انقلاب عليه ديکتاتور کشورشان را کليد زدند؛ انقلابي که به ناگاه راه خود را به ديگر کشورهاي عربي منطقه باز کرد و لقب «بهار عرب» را به خود گرفت.
روزها و فصلها بهسرعت باد گذشتند و تحولات در منطقه پابهپاي فصول شکل گرفت. در تونس و مصر و ليبي، سه کشور مسلمان و همسايه، ديکتاتورها سرنگون شدند. در مغرب، پادشاه جوان پيام انقلابهاي منطقه را هوشمندانه گرفت و بهسرعت به دموکراسي و خواست مردم کشورش تن داد و دومينو همچنان راه خود را باز کرد. نهالهاي بهار عرب اکنون و در ميانه راه پاييز و در آستانه يکسالگي، وارد فصل باردهي و ميوهچيني خود شدهاند.
اگر در نيمه اول قرن پيش، ميوه انقلابهايي مانند انقلاب اکتبر روسيه، نظامي کمونيستي و بسته بر پايه ايدئولوژي خاصي بود، اکنون و در نيمه اول قرن جديد، ميوه انقلابهاي عربي تمرين تمامعيار دموکراسي توسط اسلامگرايان است. ميوهاي که اولين فصل برداشت آن با برگزاري انتخابات مجلس مؤسسان در تونس، انتخابات پارلماني در مغرب و مراحلي از انتخابات در مصر و در پاييز از راه رسيد. در همه ماههايي که از انقلابها ميگذشت، تحليلگران غربي و عربي، ليبرالهاي جوان و تندروي عرب را عامل اصلي بروز انقلابها معرفي ميکردند و بهار برآمده از اين خيزش عمومي را نيز بهار عربي و نه بهار اسلامي ميناميدند. نگاهي به کف خيابانها در روزهاي انقلاب در تونس و مصر و ليبي و ماهيت رهبران اوليه جنبشها نيز چيزي غيرازاينرا نشان نميداد؛ ازاينرو همگي منتظر روزهاي انتخابات پس از انقلابيگري جوانان و فصل شمارش جوجههاي انقلاب در آخر پاييز بودند.
انقلاب سياسي بهخوديخود حاصل تندروي مخالفان انقلابي نظام حاکم است و تحولات تونس و مصر و پس از آن ليبي را نيز جوانان تندرو و عصباني از حاکميت استبداد شکل دادند. اما فصل ميوهچيني از تحولات سياسي منطقه، بهنفع ديدگاه ليبرالهاي تندرو و لائيکهاي جوان مدعي انقلاب نبود، بلکه به پيروزي بلامنازع طيف خاصي از اسلامگرايي با طعم ميانهروي به رهبري چهرههاي ميانسال معتقد به حکومت دينداران انجاميد. نتيجه مشابهي که در دو کشور انقلابي تونس و مصر و همچنين کشور اصلاحشده مغرب رقم خورد.
در تونس حزب اسلامگرا و تجددخواه النهضه به رهبري الغنوشي اکثريت درخور توجهي از مجلس مؤسسان را در اختيار گرفت. کمتر از يک ماه بعد، در کشور مغرب، حزب اسلامگرا و ميانهروي عدالت و توسعه پيروز انتخابات پارلماني شد و هفته گذشته، حزب عدالت و آزادي متعلق به جماعت ريشهدار و متجدد اخوانالمسلمين مصر در مرحله اول و دوم انتخابات پارلماني، حائز اکثريت چشمگيري از آرا شد. بهطور معمول در هر سه کشور، اسلامگرايان ميانهرو با حضور رقبايي از احزاب و گروههاي ليبرال، مليگرا و تندروهاي افراطي و بنيادگرا پيروز شدند.
شايد بتوان براي چرايي گرايش رأيدهندگان به احزاب اسلامگرا و نيز دليل رويآوردن اخوانالمسلمين و گروههاي مشابه آنها در تونس و مغرب به ميانهروي، ريشه و دليل يکساني پيدا کرد. اعراب مسلمان شمال افريقا در حالي ديروز به بهار عربي و امروز به ميانهروي اسلامي چراغ سبز نشان دادند که سالها سايه دو افراطگرايي متفاوت را بر سر زندگي خود ديده بودند. آنها نزديک به نيم قرن حاکميت ديکتاتورهاي لائيک و بهظاهر ليبرال و مورد حمايت غرب را از يکسو و به موازات آن، شکلگيري زيرزميني بنيادگرايان افراطي و خشني مانند القاعده را که برآمده از جور استبداد لائيک حاکن بودند، را از سوي ديگر تجربه کرده بودند.
بهنظر ميرسد راز توجه اينچنيني سه حزب پيروز و رأيدهندگان عرب به اسلامگرايي در عين اعتدال، در هراس تاريخي و تجربي جامعه عرب و مسلمان اين کشورها از دو کليدواژه «تضاد» و «فساد» نهفته است. آنها با تجربهاندوختن از فساد حاکمان ديکتاتور لائيک و متصل به غرب خود و نيز شکاف ميان جهانبيني گروههاي بنيادگرا و سلفي با واقعيتهاي اسلام و زندگي در جوامع معاصر، به قرائتي رحماني، پويا و عدالتبخش از اسلام براي مقابله با فساد حاکمان و کاهش تضادهاي اجتماعي در درون جامعه و همزيستي کشورهايشان با جامعه جهاني اميد بستهاند.
اکنون که اسلامگرايان ميانهرو در پاييز، ميوه نهال بهار اعراب تندرو را چيدهاند و رهبران ميانسال، وارثان انقلاب جوانان شدهاند، تازه گام اول از آزمايش قابليتهاي اين قرائت از اسلامگرايي براي مديريت اوضاع اعراب و ايجاد آرامش و امنيت و جلب افکار عمومي ساير جريانها براي آباداني اين کشورها آغاز شده است. ازاينبهبعد همهچيز به موضع و اقدام رهبران جديد پس از نشستن بر کرسيهاي قدرت بستگي دارد و نتيجه هر چه باشد به نام اين نسخه از اسلام گرايي نوشته خواهد شد.براي اينکه ببينيم آيا اين نوع از رهبري و آن قرائت خاص از عهده اين مهم برخواهد آمد يا خير، بايد به انتظار افتادن آبها از آسياب و سررسيدن آينده و محک تجربه و عمل احزاب پيروز نشست.
آفرينش:ادامه نابساماني ها در ليبي
«ادامه نابساماني ها در ليبي»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛مردم ليبي 40 سال حکومت قذافي را تحمل کردند و درآخر به سطوح آمدند و نسيم بهار عربي بر عزم و اراده آنان جاني دوباره بخشيد و پس از تونس و مصر در صدد برکناري حاکم ديکتاتور خود بر آمدند. تلفات و هزينه هاي جاني و مالي در ليبي به سبب مقاومت بيش از اندازه قذافي بسيار فراوان بود و منجر به کشته و زخمي شدن صدها نفر گرديد. تخريب خانه ها، پالايشگاه ها و زير ساخت هاي ليبي هم، هديه اي بود که نيروهاي خارجي به آنها دادند. با اين حال انقلابيون توانستند با وحدت و يکپارچگي در راستاي يک هدف جمعي به پيروزي برسند. اما اين تازه آغاز ماجراست.
پس از فروکش کردن هيجانات مبارزه و جنگ، نوبت تشکيل دولت جديد فرا رسيده و بسياري از طوايف و قبائل که در مقابله با نيروهاي قذافي شرکت داشتند و خسارت ديدند خواستار سهمي از قدرت هستند و دعوا بر سر تقسيم قدرت بالا گرفته است.
تلاش براي ترور سران نظامي و سياسي ليبي به ابزاري براي کنار گذاشتن رقبا مبدل گرديده است. لذا هم اکنون در ليبي شاهد درگيري هاي مداوم ميان نيروهاي انقلابي و ارتش ملي ليبي هستيم. آن زمان که مردم عادي و قبائل توسط شوراي انتقالي و نيروهاي خارجي مسلح مي شدند، قابل تصور بود روزي برسد که نتوان سلاح را از دست مردم گرفت و امروز هرکسي يا هر قبيله اي حق خود را شخصا و با آتش گلوله مطالبه مي کند.همچنين مردم طرابلس در طي چند وقت اخير بارها با تظاهرات خواستار پايان حضور شبه نظاميان انقلابي از اين شهر و شهرهاي ديگر شده اند، اما مشخص است که دولت انتقالي توان بيرون کردن و خلع سلاح اين شبه نظاميان را ندارد.
آنچه از اوضاع ليبي متصور است اينکه با ادامه اين درگيري هاي داخلي تشکيل دولت مستقل و منسجم کاري دشوار و بعيد به نظر مي رسد و زمينه براي دخالت هاي خارجي بيش از پيش فراهم خواهد شد.اگر سران انقلابيون و شوراي انتقالي نتوانند به وحدت نظر برسند و با توجه به مسلح بودن اکثر قبائل بايد منتظر جنگ وسيع داخلي و حتي اعلام خود مختاري برخي از مقامات و شهرهاي ليبي باشيم اختلاف در بين سران شوراي انتقالي و عدم اتفاق نظر در معرفي کابينه اي واحد خود گواه ادعاهاي ذکر شده مي باشد.
ملت ما:ضرورت بکارگيري متخصصان در افق 1404
«ضرورت بکارگيري متخصصان در افق 1404»عنوان يادداشت روزنامه ملت ما به قلم مهدي سنايي است كه در آن ميخوانيد؛براي توسعه هر كشور برنامهريزي يكي از ضرورتهاي اوليه و اصلي است و اين ضرورت هم به جهت اصل توسعه و پيشرفت در جهان معاصر، و هم به دليل ضرورت يافتن توسعه پايدار حائز اهميت است. توسعه پايدار بيش از يك دهه است كه مورد توجه نظريه پردازان و مديران سياسي و اقتصادي است از اين جهت كه توسعه اگر يك بخش را در بر گيرد و يك توسعه پايدار نباشد در درازمدت زيانهاي آن پديدار ميشود. بنابراين برنامهريزي ضرورت اول توسعه است.
بر اين اساس برنامهريزيها به سه دسته تقسيم ميشوند كه شامل برنامههاي كوتاهمدت، ميان مدت و بلندمدت هستند. برنامههاي كوتاهمدت مثل برنامههاي بودجه سالانه و برنامههاي يكي دو ساله اي كه تدوين ميشوند. برنامههاي ميان مدت برنامههاي چهار، پنج ساله هستند
مانند برنامههاي اول توسعه، دوم توسعه و الي آخر برنامههاي بلندمدت معمولا يك دهه، دو دهه به بالا را مد نظر قرار ميدهند و جزو اسناد بالا دستي به شمار ميآيند، سند چشمانداز 1404 يكي از برنامههاي بلندمدت كشور و از اسناد بالا دستي محسوب ميشوند به اين معنا كه اسناد پايين دستي برنامههاي توسعه و همينطور برنامه و بودجه سالانه بايد در ذيل آنها و در تطابق با آنها تنظيم شود.
طبيعتا يكي از ضرورتهاي اصلي در برنامهريزي براي دستيابي به افقي كه در چشمانداز تدوين شده و محاسبه شده است و امكانسنجي صورت گرفته و ظرفيتها شناسايي شده، ايدهآلها در واقعيتها ضرب شده و ضريبي از ايدهآلها و واقعيتها استخراج شده و بر اساس آن افق 1404 تنظيم شده است.
براي دسترسي به آن افق يكي از مواردي كه پيشبيني شده بهرهگيري از نخبگان و متخصصان در عرصههاي مختلف است و اين بهرهگيري از نخبگان از دو جهت حائز اهميت است. يكي بر حسب نقش محوري كه نخبگان و متخصصان در روند توسعه دارند و پر كردن خلأ ميان حاكميت و تودهها نيز مسئوليتي را كه عهدهدار هستند
و در واقع نخبگان و متخصصان نقش واسطي را در بين ردههاي عالي مديريتي كشور و توده مردم ايفا ميكنند و اين نقش يك نقش محوري در روند توسعه است با توجه به طرحهايي كه ارايه مينمايند، علاوه بر اين در دنياي معاصر توجه به تخصص و كارشناسي يك امر ضروري است و ناديده گرفتن آن زيانهاي فراواني را ميتواند به بار آورد.
از سويي ديگر انباشت تجربهها و نگاه بلندمدت به برنامهريزي كشور بهرهگيري از ديدگاههاي كارشناسي و تخصصي را اقتضا ميكند. يكي از بزرگترين خلأها در سيستم مديريتي در كشور ما ناديده گرفتن نگاههاي تخصصي و كارشناسي است و ما صدمات زيادي را از اين ناحيه ديدهايم ما كشوري هستيم كه هم ارزشها و ايدهآلهاي تدوين شدهاي داريم و هم از منابع و ظرفيتهاي فراواني در كشور برخوردار هستيم،
اما در برنامهريزي بهويژه در استفاده از ظرفيتهاي تخصصي و كارشناسي كوتاهي ميكنيم و گاهي آن را ناديده ميگيريم كه اين موضوع باعث وارد آمدن صدمات زيادي به ما ميشود. براي به كارگيري سلايق سياسي و آراي نخبگان در كشور هر كدام از دستگاهها وظايفي را ايفا مينمايند، اما بايد از شعارزدگي در اين امر خودداري نماييم زيرا روشهاي اين كار شناخته شده است دستگاههاي اجرايي ميتوانند تخصص و كارشناسي را به عنوان شرط اصلي تصدي هر كاري تلقي كنند و قوه مقننه هم بايد قوانين مناسب با روند توسعه و توسعه پايدار را وضع كند.
يكسري خلأهاي قانوني در اين زمينه وجود دارد كه با برنامهريزي دقيق بايد اين فضا را پر نماييم و درباره عدم رعايت استفاده از تخصص و مهارت در بعضي از موارد چنانچه ضرورت داشته باشد بايد قانوني را وضع نماييم و حتي قوه قضاييه كشور هم در راستاي توسعه ميتواند جهت رعايت نكردن اين شرط يعني استفاده نكردن از متخصصان و كارشناسان و بهره نگرفتن از مهارتهاي آنان در زمينههاي مختلف دستگاه قضا ميتواند جرايمي را وضع و در صورت وجود قوانين لازم اين مسئله را يك خطاي جدي تلقي نمايد. البته برنامهريزي در اين دنياي معاصر بايد يك برنامهريزي پويا باشد.
دنياي اقتصاد:تاملي بر قانون فضاي كسبوكار
«تاملي بر قانون فضاي كسبوكار»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمود اسلاميان است كه در آن ميخوانيد؛پس از سالها انتظار قانون جديد فضاي كسبوكار به صحن مجلس آمد. اين قانون به دليل عدم پاسخگويي به نيازهاي اصلي جامعه؛ يعني مساله اشتغال طرح شده است. سوالي كه اذهان عموم مردم، خصوصا جوانان جوياي كار را به خود مشغول كرده است عدم تناسب تقاضاي كار ...
... كشور و عرضه آن است. با وجود درآمد سرشار نفتي و منابع عظيم خدادادي و نيروي تحصيلكرده و خلاق، مشكل را بايد در ساختارهاي قانوني و فرهنگي جستوجو كرد. تا كي ميتوان شاهد ناهنجاريهاي غيرقابل تحمل اجتماعي كه عمدتا ريشه در بيكاري دارد، بود؟ تا كي ميتوان شاهد رشد كشورهايي با منابع بسيار محدودتر بوده و پاسخگوي نياز انساني جامعه؛ يعني فرصتهاي شغلي نبود؟
حل مساله جز با يك واكاوي دقيق اجتماعي و فرهنگي ميسر نيست. تاريخ، تكرار مجموعهاي از حوادث اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي است. تندروي نظام سرمايهداري در قرنهاي 18 و 19 منجر به عكسالعملهاي اجتماعي و بروز تفكرات سوسياليستي گرديد. اصولا در هر افراطي ناگزير به طي يك فرآيند تفريطي خواهيم بود و اين يك جريان دو سويه است. بخش غالب جريانات روشنفكري اوايل قرن 20 را سوسياليستها هدايت مينمودند.
به تبع آن با تشكيل گروه 53 نفره به رهبري دكتر اراني سپس تشكيل حزب توده ايران اين جريان به سرعت تاثيرگذاري وسيعي حتي در گروههاي غيرسوسياليست نمود، تاثيرگذاري كه براي چند دهه ادامه داشت. اين تفكر علاوه بر راهاندازي سازمانهاي كمونيستي موفق گرديد بر اركان فكري بسياري از محافل روشنفكري تاثير داشته باشد. حتي انقلاب به اصطلاح سفيد شاه و نابودي كشاورزي كشور نوعي عمليات مقابله با اين تفكر بود.
اصول انقلاب مذكور عمدتا نگرش سوسياليستي بر مسائل كار و توليد داشت. ترس غرب از قدرت سوسياليسم باعث گرديد اقدامات پيشگيرانه در اكثر كشورها به اجرا گذاشته شود و به نوعي تعديل در نظام سرمايهداري را شاهد بوديم. با پيروزي انقلاب، جريانات چپ به علت عدم قدرت لازم براي حضور در حكومت تلاش زيادي براي تاثيرگذاري بر سياستها داشتند. جالب آن است كه اولين ملي كردن(دولتي كردن) صنايع كشور توسط دولت تحت كنترل نهضت آزادي انجام شد.
بسياري از پروژههاي بزرگ ملي كه پيمانكاران خارجي متعهد آن بودهاند، بدون مذاكره و توافق و گرفتن حداقل خسارت، يكطرفه لغو شد. بسياري از تصميمات نهضت آزادي نيز متاثر از اين تفكر بود. ناگفته پيداست كه اين نقيضه تنها متوجه آنان نبوده و اين تاثير در سايرين نيز تاحدي مشهود بود.
هدف از نگارش مقاله، دفاع از سرمايهداري محض نيست اما بايد توجه داشت كه اعتقاد به كارآفريني و اقتصاد آزاد و دولتي يك محدوده صفر تا صد را شامل ميشود. در هر صورت توليد و اقتصاد كشور را يا بايد مردم اداره كنند يا دولت يا تركيبي از اين دو و متكي بر قوانيني كه سلامت اجتماعي تضمين شود. ريشه جنبش والاستريت در توسعه بيكاري و در ركودي است كه برخلاف ركودهاي قبل ادامه داشته است. تجربه سه دهه اداره دولتي اقتصاد و عدم تحقق اهداف برنامه 4 و 5 ما را ملزم به عبور از اقتصاد دولتي با اتكا بر اصل 44 نموده است و چنين فرآيندي نياز به يك سازوكار و ساختار مناسب دارد؛ زيرا اگر ساختارهاي موجود جوابگو بود، بهرغم درآمدهاي رويايي، رشد اقتصاد كشور و اشتغال در حدود فعلي نميبود.
برخورد عالمانه متكي بر سوابق سه دهه تجربه نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي و استفاده از كارآفرينان متعهد ميتواند ظرف و بستري مناسب براي شكوفا نمودن اقتصاد كشور متناسب با نيازهاي جامعه را نويد دهد. بازگشت به تاثيراتي كه براي چند دهه احزاب سوسياليست بر فكر و تصميم همه داشتند به معني توقف در مسيري است كه به هيچ عنوان جوابگوي نيازهاي جامعه نيست. قانون بهبود فضاي كسبوكار يك الزام براي ايجاد ساختارهاي جديد براي جوابگويي به نياز ميليونها جوان جوياي كار است.
واقعا چه دليلي براي نگراني وجود دارد؟ در سيره پيامبر اسلام و حضرت اميرالمومنين(ع) اقتصاد دولتي به جز در انفال در كجا قرار دارد؟ تجربه سه دهه اقتصاد دولتي كه ريشه آن در تاثيرات احزاب چپ بوده است، ما را به كجا خواهد برد؟ ايكاش محققان تاريخ و اقتصاد به صورت عملي اين تاثيرات را واكاوي و چراغ راهي براي آينده ترسيم نمايند.