نزديكي چهارمين سال عمر فدراسيون كفاشيان و لزوم تجديد انتخاب ايشان در دوره جديد و فكر جمعآوري آراي لازم ميخواست مرا اغوا كند كه آيا اين هم يكي از برنامهها و سناريوهاي معمول است كه حول و حوش اغلب انتخابات فدراسيونها شكل ميگيرد؟ اما خوشبيني ذاتي به سراغم آمد تا اندكي صبورتر بمانم و بموقع همه چيز را دريابم. وقتي درست سر ساعت مقرر (30/9 ) پا به لابي هتل المپيك گذاشتم و به سالن همايش كه تقريبا پر از مدعوين مو سپيد كرده فوتبال بود وارد شدم، از خود شرمنده بودم كه مبادا كمي دير رسيده باشم، اما از يكي دو نفر كه خير مقدمي گفتند و ماموريتي داشتند و اوراقي را براي نظرخواهي به دستم دادند، شنيدم كه تشكيل اين همايش با تاكيد وزير ورزش و جوانان و به ابتكار اين وزارتخانه صورت گرفته است. اينجا بود كه از بدگماني رهايي پيدا كردم. غافل از آن كه براي شروع مراسم بايد تا يك ساعت بعد معطل باقي بمانم. دومين شوكي كه بر من وارد شد اين بود كه زياد به چنين همايشي خوشبين نباشم، چون از قديمها گفتهاند «اصل بد نيكو نگردد، آنچه بنيادش بد است» وقتي اين بدبيني قوت گرفت كه ديده شد حتي در 2 رديف صندلي مدعوين ويژه VIP نه جاي بزرگان خانواده و افراد صاحب مقام مشخص بود و نه آنها كه مسوول راهنمايي بودند به خود زحمت ميدادند افراد را در حد شأن و منزلتشان در اطراف آقاي وزير و رئيس فدراسيون و صاحبان مقام و عنوان بنشانند. چه بسا كه با سوءاستفاده از وظيفهاي كه دارند دوستان و آشنايان خود را به صف اول و دوم مجلس راه ميدادند. از اين بدتر وقتي بود كه قرار شد پس از تقدير از تمامي كاپيتانهاي حاضر تيم ملي عكسي به يادگار با نخستين وزير ورزش گرفته شود و مجري برنامه به خود حق داد از تمامي مقامات وزارتخانه و فدراسيون فوتبال تعارف كند به صحنه بيايند و در اين عكس يادگاري شركت كنند و از اين پس بود كه برنامه همايش آشفته شد و ادامه برنامه مختل و نيمهكاره ماند. از اين پس همه چيز درهم ريخت و تا پايان سر و سامان نگرفت تا معلوم شود در برنامهريزي و اجراي مراسم جدي تا چه حد از دنيا عقب ماندهايم و چرا در سازماندهي به راحتي امتيازهاي بينالمللي را از دست ميدهيم!
كليگويي و بيان تقاضاي كوچك
قرار بود در اين همايش، علاوه بر تقدير از كاپيتانهاي تيم ملي در همه ادوار، چند نفري هم سخنراني كنند و از درددل خود و همصنفان خود بگويند و اگر هم در فوتبال كمبودي احساس ميكنند، با نقدي سازنده، پيشنهادهايي برازنده و قابل اجرا به زبان بياورند. كفاشيان، نوآموز، بهزادي، ظلي و احمدي(وفادارترين و قديميترين تماشاگر فوتبال) به ترتيب آمدند و به نكاتي اشاره كردند كه هركدام بيشتر به كليگويي و بيان تقاضاهاي كوچك خلاصه ميشد. شايد آنچه مرتضي احمدي، و اين بار نه به زبان طنز و لطيفه، با بياني جدي، ادا كرد، كمبودهايي بود كه سالها تماشاگران فوتبال و هواداران تيمها تحمل كرده بودند و اينك مدتي است بعضي از آنها كمي مرتفع شده است.
در حسرت حرفهاي منطقي
بهترين بخش اين همايش كه ميتوانست پيش از سخنان وزير اجرا شود، سخنراني پهلوان (يكي از روساي سابق فدراسيون فوتبال)، بيژن ذوالفقارنسب (مربي فوتبال و مدرس دانشگاه) و عبدالحميد احمدي (رئيس انجمن نويسندگان و عكاسان ورزشي) بود که البته به زماني كه همه چيز به هم ريخت و جلسه از نظم و سكوت افتاد حواله شد. در همهمه سالن همايش پهلوان به خيلي از كمبودها اشاره كرد كه بعيد است كسي آنها را شنيده باشد به خصوص كه وزير ورزش و رئيس فوتبال هم مدت كوتاهي در مجلس نبودند. گفتههاي پسنديده و فني ذوالفقارنسب هم كه در جهت عمليكردن و گذر از «مديريت سنتي» ادا شد، اگرچه تا حدي در سكوت نسبي مجلسي كه نيمي از مدعوينش به بهانه نماز يا صرف غذا صندليها را ترك كرده بودند، شنونده داشت، اما بعيد است كارساز و موثر واقع شود و بالاخره احمدي كه حاضر نشد در اوضاع بهم ريخته لحظههاي پاياني پشت ميكروفن قرار بگيرد و همه را در حسرت حرفهاي منطقياش كه ميديد خريدار ندارد، نگه داشت.
برنامهريزي غلط
اگرچه در بيانات وزير ورزش و امور جوانان، نيز در سخنان رئيس فدراسيون فوتبال، بارها و بارها از همبستگي و همآوايي همگاني و اتحاد و اتفاق حمايت خانواده عظيم فوتبال از برنامههاي فدراسيون صحبت شد، اما در ميان چند نفري كه پشت ميكروفن قرار گرفتند كمتر شنيده شد كه بگويند در دنياي به اين پهناوري و ورزش كه تماشاگران و دوستداران آن، 5 قاره را درنورديده و تعدادشان به ميلياردها ميرسد كدام نكته بر گردانندگان فوتبال ما پنهان مانده است كه در يافتن آن عاجز مانده و در انجام آن درماندهاند تا فوتبال ما از پيشرفت طبيعي بازماند؟
نكته: آنچه در سالهاي اخير در فوتبال ما از سطح ملي تا باشگاهي اتفاق افتاد و امتيازات بينالمللي ارزشمندي از ما گرفت، گناهش فقط متوجه مسوول كمتجربه و ناآگاهي سرزده وارد گود شده باشد، نيست
اگر سرمربي پرتغالي تيم ملي ميگويد با اين زمينهاي ناهمواري كه داريم به هيچ جا نميرسيم، مگر حرف عجيب و غريبي است و بارها آن را از زبان ذوالفقارنسب، مجيد جلالي و ديگر مربيان خودمان نشنيدهايم يا تحليلگران و گزارشگران رسانههاي نوشتاري و شنيداري آن را به دفعات بازگو نكردهاند؛ مگر آنچه ناظران مسابقات بينالمللي گزارش دادهاند و نمايندگان كنفدراسيون فوتبال به آنها اشاره كردهاند يا در مصوبات AFC آمده است گويا نيست كه براي پيوستن به فوتبال حرفهاي فدراسيونهاي ملي چه نكاتي را بايد رعايت كنند؟ مگر آنها كه در هيات رئيسه فدراسيون فوتبال نشستهاند و زمام فكر و انديشه اين ورزش را در كشورمان در اختيار دارند نميدانند كه براي پيشرفت فوتبال در هر كشوري 3 عامل بازيكن، مربي خوب و زمين يا مسائل زيربنايي اين كار بايد فراهم باشد و اگر بين اين سه عامل تعامل و تعادل كافي برقرار نباشد، هر تلاشي مثل «آب در هاون كوبيدن» بيفايده است؟
وقتي سئولنشينان وقت ندارند
به نظر ميرسد يا آنها كه در ساختمان سئول نشستهاند و براي فوتبال ما برنامه ميريزند، وقت كافي ندارند و به گفته ناصر نوآموز، زياده از حد گرفتار حواشي بازدارنده اين ورزش شدهاند يا گوششان بدهكار اهالي فوتبال و انديشمنداني نيست كه در خانواده فوتبال خاك اين ورزش را خورده و ساليان سال تجربههاي تلخ و شيرين اندوختهاند.
شروع از صفر
بگذاريد همه آنچه را در فوتبال دنياست زير پا بگذاريم و از يكصد سال كه از ورود فوتبال به ايران ميگذرد بگذريم و فكر كنيم بيش از يك قرن و اندي پيش كه فوتبال مدرن در جزيرهاي در شمال غربي اروپا شكل گرفت، وضع و حال كنوني ماست. ببينيم اين كشور كوچك از كجا شروع كرد؟ چطور شد كه باشگاهها پديدار شدند؟ چگونه 4 باشگاه اوليه آغازگر و باني مسابقات دوستانه، ليگ و فوتبال حرفهاي شدند و چه اتفاقي افتاد كه ماه به ماه و سال به سال مقررات و قوانين فوتبال كامل شد و بورد بينالمللي در اين كشور شكل گرفت و مرجع قانونگذاري فوتبال نام گرفت.
گزارشنويسي
هركس ميتواند با مراجعه به كتابهاي فراواني كه در اين مورد نوشته شده و آنچه در حافظه كامپيوترها ضبط شده به هر لحظه از عمر فوتبال و تغييراتي كه در آن به وجود آمده است، پي برد، اما در اين تغيير و تحول يك نكته باريكتر از مو وجود دارد كه ممكن است حتي از نظر خيلي از پژوهشگران كنجكاو هم پنهان بماند؛ «خاطرهنويسي» يا «تاريخچه و تاريخنگاري» و در نگاهي ديگر مراجعه به «گزارش»هايي است كه از هر رويداد به جا ميماند. در كتاب سال فوتبال انگلستان يا بريتانيا كه هر 4 بخش از اين جزيره انگليس، اسكاتلند، ايرلند و ولز را در بر ميگيرد شما ميتوانيد شرح حال تيمهاي انگليسي را از بدو تشكيل و سازماندهي، بازيكنان آنها با ذكر سن و قد و وزن هر يك، دقايق بازي، پست بازي و گلهايي كه زدهاند، جستجو كنيد و در كتابهاي فراوان ديگر به مطالعه تاريخ تحولات اين ورزش پي ببريد و دليل اين تغييرات را دريابيد.
در فوتبال كتابهاي بسياري از زبان مربيان، روزنامهنگاران، مفسران و بازيكنان به جا مانده است. حاصل همين اطلاعات ريز و درشتي است كه ميتوان مثل كتابهاي مرجع بر آنها تكيه كرد و به سير تحول فوتبال پيبرد. از اشتباهات و كاستيهاي آن در هر دوره پند گرفت و نكاتي اصلاحي بر آنها نوشت. در كلام آخر آنچه در هر دوره و در عمل گذشتگان ايرادها و كاستيها و اشتباهاتي بوده است در دوره بعد با رفع و اصلاح آنها، برنامهاي كاملتر و نقشه راهي روشنتر نوشت.
از كجا شروع كنيم؟
چنين نتيجه ميگيريم كه اگر در فدراسيون فوتبال و باشگاهها فقط همين يك كار كوچك (تهيه گزارش) رايج شود و هر ناظر مسابقه يا ناظر داوري، سر هر تيم ملي يا هر فرد اعزامشده به هر جلسه علمي يا آموزشي در ماموريتي كه پيدا ميكند موظف به تهيه گزارش باشد و در مجمع ساليانه چكيده آنها را مطرح و در مورد آنها به قصد اصلاح كار، تصميمگيري شود، طبيعي است كه پس از يكي دو سال بسياري از مشكلات كوچك و بزرگ و دست و پاگير از سر راه فوتبال كم ميشود.
اشتباهات نوبرانه
آنچه در سالهاي اخير در فوتبال ما از سطح ملي تا باشگاهي اتفاق افتاد و امتيازات بينالمللي ارزشمندي از ما گرفت، فقط ناشي از يك اشتباه سهوي و غيرعمدي نبود و گناهش فقط متوجه مسوول كمتجربه و ناآگاهي نميشده كه سرزده وارد گود شده باشد. به طور مثال اگر پيشينيان او و سرپرستان قبل ميدانستند فلان دروازهباني كه تازه به تيمش ميآيد چه سابقهاي دارد و پرونده او را تمام و كمال مطالعه ميكردند، آيا سپاهان ناچار ميشد به شكست حتمي خود و به صعود تيمي تن دهد كه 2 بار در بازي خانگي و دور از خانه، شكستش داده است و حسرت از اين نميخورد كه همان تيم شكستخورده قطري را به جاي خود قهرمان ليگ قهرمانان آسيا ببيند؟ چرا اخطارهاي قبلي اين بازيكن در جايي ثبت نشده بود؟
مگر تاخير در ارسال اسامي استقلال و حذف اين تيم از ليگ قهرمانان آسيا به دليل تغيير و تحول در مديريت اين باشگاه صورت نگرفت؟ اگر پروندهاي در اين باب وجود داشت و مسوولان وقت از تاريخ ارسال اسامي تيم و مهلت لازم باخبر بودند چنين اتفاقي ميافتاد؟
تقصير حذف تيم اميد و المپيكي ايران، پس از 32 سال حسرت حضور در اين بازيها را به گردن چه كسي بايد انداخت؟ نظير اين اشتباهات و اين اتفاقات كه حاصل ناآگاهيها و بيتجربگيهاي بچگانه است بارها در ليگ فوتبال ما و باشگاههاي ما ديده نشده است. رفع اين ماجراهاي تلخ نه پول ميخواهد و نه زحمتي ميبرد و نه بهانهاي ميطلبد. نوبت برنامهريزي براي اصلاح زمين، تشكيلاتيكردن فدراسيون فوتبال، حرفهايكردن فوتبال، سودآوركردن تيمها، دولتيكردن كامل يا خصوصيسازي باشگاهها ـ كه بهتر است با اولويت به آنها نگاه كرد - آنقدر نمونهها و الگوهاي موفق در دنيا دارد و آنقدر فكرهاي نو وجود دارد كه ميشود آنها را به اجرا گذاشت و موفق شد.
اگر در همايش خانواده فوتبال يكي پيدا ميشد به همين نكته ظاهرا كوچك اشاره ميكرد بسياري مشكلات ظاهرا بزرگ و پردردسر فوتبال حتي ورزش ما حل ميشد. اگر هر بار در گزارش ناظران مسابقات ميآمد كه ورزشگاه نقش جهان اصفهان از نظر استانداردها چه كمبودي دارد و ورزشگاه 70 هزار نفري تبريز فاقد چه امكاناتي است و كدام ورزشگاه مجهز به جايگاه سرپوشيده براي خبرنگاران است و هر بار در گزارشهاي مكتوب ميآمد ورود و خروج مردم و مدعوين با چه مشكلي روبهرو است و همه اين موارد در پروندههاي خاص خود براي رسيدگي و پيگيري و رفع آنها ضبط ميشد، آيا نمايندگان فيفا و كنفدراسيون فوتبال آسيا به ما ايراد ميگرفتند و 2 سهميه از 4 سهميه تيمي كه سالها سرآمد فوتبال آسيا بوده است كم ميكردند؟ آيا بيتوجهي ما به چنين مواردي در همه امور و فراموشي اغلب اين تهديدها در يكي دو سال آينده سبب حذف ليگ نه حرفهاي نه آماتور ما از ليگ قهرمانان آسيا نميشود؟
پرويز زاهدي / جامجم