تحول در سيستم عملياتي بانكها و ادارات و حتي رسانهها نيز نمودهاي اين تغيير است.
موضوع فضاي مجازي از زماني آغاز شد كه فناوري اطلاعات حالت اجتماعي به خود گرفت و مجموعهاي از مردم را در خود درگير كرد كه اين روند همچنان ادامه دارد.
در كشور ما موضوع رسانههاي ديجيتال يا رسانههاي حوزه مجازي تاكنون در حد خبرگزاريها و سايتها باقي مانده و مديران، دنياي مجازي را عموما وبسايتهايي ميدانند كه تقريبا هيچكارايي و كاركردي هم ندارند، اما با ورود سازمانهاي متخصص، توليد محتواي فضاي مجازي كشورمان درحال تغيير و تحولي است كه دورنماي آن شايد كمي رويايي به نظر برسد، اما عملي خواهند شد.
معاونت رسانههاي مجازي سازمان صدا وسيما در جريان تغييرات فناوري رسانه در صدا و سيما از حدود دو سال قبل تشكيل شد و اكنون فعاليتهاي اصلي خود را به مرحله اجرا نزديك ميكند و عرصههايي مانند تغيير قانون گرفته، تامين نظر مخابرات براي ارتقاي شبكه و راهاندازي شبكههاي رسانهاي روي خطوط تلفن را درعرصه فعاليت خود دارد.
نگاه صرفا رسانهاي به صدا وسيما تا امروز اين نهاد را به نوعي از ساير كاركردهاي عملي آن دور نگه داشته .با ديدگاهي اقتصادي درباره فعاليتهاي جديد رسانه ملي به سراغ لطفالله سياهكلي معاون رسانههاي مجازي سازمان صدا و سيما رفتيم و گفتوگويي انجام دادهايم كه در ادامه ميخوانيد.
چرا از ابتداي تاسيس آثاركارهاي اين معاونت در بيرون ديده نشده است و به نوعي سكوت اختيار كردهايد؟
اين موضوع را قبول دارم، اما دليلش اين بود كه نميخواستيم در مورد موضوعي صحبت كنيم كه هنوز ثمره كارمان مشخص نشده است. اما از يكي دو ماه گذشته كه مراسم افق رسانه برگزار شد اولين حركت جدي ما در نشان دادن ثمره كارمان آغاز شد و حالا با پا گرفتن معاونت ميتوانيم حضورمان در فضاي مجازي را در شأن ملت ايران و سازمان صدا و سيما نشان دهيم. اميدواريم بتوانيم همين روند را از اين پس با داشتن همكاري رسانههاي ديگر پيگيري كنيم.
چه لزومي براي تشكيل اين معاونت وجود داشت؟
دليل و پايه تشكيل چنين معاونتي اين بود كه فضاي رسانهاي به طور جدي تغيير كرده است. تا پيش از اين بزرگترين رسانه تلويزيون و بعد راديو و بعد مطبوعات و كتب و امثال آنها بودند، اما در عصر حاضر رسانههاي نوظهوري آمدهاند كه ارزان، گسترده، تاثيرگذار و با دسترسي آسان هستند كه به همين دليل اگر رسانه ملي وارد اين حوزه نميشد وزين بودن و تاثيرگذاريش به نوعي دچار كمبود ميشد. پس دليل اصلي را اينطور بايد بيان كنيم كه فضاي مجازي به عنوان فضاي مكمل رسانه ملي به كار گرفته شد، چراكه مخاطبان از رسانههاي دم دستتر هم استفاده ميكنند و رسانه ملي براي تكميل چرخه رسانهاي خود تصميم گرفت حداقل كار را اين ببيند كه اين فضا مكمل رسانه قبلي باشد.
ماموريت استراتژيك اين معاونت چيست؟
اين معاونت براي آرايش رسانههاي جديد كارآمد و چابك و البته ارزان قيمت ايجاد شد تا رسانه ملي مخاطبان خود را حفظ كند و هر روز بيشتر و بيشتر آنها را در دسترس داشته باشد و آنها نيز از اين فرصتها استفاده كنند.
اين را بايد در نظر داشته باشيم كه در قانون اساسي صدا و سيما مانند قواي سهگانه ديده شده است و ميتوان اين را نماد دانست كه هيچ سازماني مانند صدا و سيما در قانون اساسي داراي فصل مجزا نيست. پس به دليل اهميت جايگاه و توجه به سازمان در قانون اساسي ميتوان گفت صدا و سيما رسانه انقلاب و ايران است در دنيا و بيشك فصلالخطاب رسانهاي در اين حوزه محسوب ميشود.
با وجود اين همه سازمان و نهاد پرهزينه و ناموفق حوزه فضاي مجازي، شما مشكل ما را در چه ميبينيد؟
مشكل ما در فضاي مجازي ندانستن مديريت فضاي مجازي است، يعني اين آگاهي وجود ندارد كه فضاي مجازي همان فضاي حقيقي است با ضريب بالاتر تاثير چراكه زمان و مكان در آن معني ندارد اين ديدگاه وجود ندارد كه اين فضا واقعي است و فقط اسمش مجازي است. چطور است ما در فضاي واقعي كه در قيد زمان و مكان قفل هستيم مديريت تعريف ميكنيم، اما براي فضاي مجازي كه اين قيود را ندارد هيچ كاري نميكنيم؟ و اين ميانجامد به بياستفاده ماندن موقعيتهاي فضاي مجازي.
اشكال ديگر در نبود يك تمركزگرايي است. يعني وقتي تمركز وجود ندارد نميتوان نيازها را به طور واحد شناخت. مشكل سوم، نبود هم افزايي است يعني در كشور ما صدها سايت با موضوع احكام ديني هست، اما وقتي من يا شما سوال ديني داريم بايد سايتها را بشناسيم تا وارد آنها شويم. اما در فضاي مجازي كسي سايت نميشناسد و اصلا با اين روشها نميشود مخاطبي جلب كرد. هم افزايي سايتها در كنار موتورهاي جستجوي هوشمند معني پيدا ميكند.
مشكل بزرگ ديگر اين است در كشور توليد محتوا شده است، اما اين محتوا توليد شده كاركرد مجازي ندارد، چراكه چيزي مثل كتاب بايد به رسانه مجازي با كليد واژه و متاديتا تبديل شود و با فهم از معماري موتور سرچها محتوا طوري تهيه شود كه با كوچكترين اشاره به موضوع مربوط محتواي شما به فرد نمايش داده شود. محتوا زياد داريم اما توليد محتوا براي فضاي مجازي صورت نگرفته است.
موضوع ديگر هم قوانين و مقررات است كه در كشور ما روي آن كار نشده و فقط براي جرايم رايانهاي يك قانون داريم، اما ساير موارد قانونمند نشده و همه چيز سليقهاي و مقطعي انجام ميشود.
فعاليتهاي صدا و سيما را در فضاي مجازي چطور ارزيابي ميكنيد؟
سازمان هنوز در فضاي مجازي كاري نكرده است. در سازمان صدا و سيما فقط چند سايت وجود دارد، اما راه انداختن چند وب سايت به معني فضاي مجازي نيست. وبسايت يكي از نمودهاي كوچك فضاي مجازي است. به عقيده من با راهاندازي سيستمهايي كه در برنامه داريم تازه اقدام ما در اين حوزه شروع ميشود و ما ميتوانيم آن را فعاليت مجازي قلمداد كنيم. در نهايت چون اعتقاد داريم هنوز در فضاي مجازي فعاليتي صورت نگرفته است پس برايش ارزيابي هم نداريم.
جايگاه اقتصادي موضوع فناوري اطلاعات و جامعه مجازي را سطح جهان چطور ارزيابي ميكنيد؟
دنياي فناوري اطلاعات دنياي پردرآمدي است و دليلش اين است كه معاملات و زندگي جهاني ميشود، عرضه و توليد جهاني ميشود و حتي يك نقاش روستايي ميتواند نمايشگاهي جهاني در فضاي مجازي داشته باشد. پس اين فضا مستعد كار و كاسبي است. در همين كشورهاي مصيبت ديده اروپا مثل يونان و امثال آن تنها صنعت و اقتصادي كه هنوز سرپا و سودده است، فناوري اطلاعات است اما در كشور ما اصلا كاري نشده است.
پس دنيايي از شغل و درآمد در فناوري اطلاعات وجود دارد كه هنوز استخراج نشده و به مردم عرضه نكردهايم.
وضعيت طرحهاي كلان فناوري اطلاعات كشور را چطور ميبينيد؟
سالهاست در كشور شعارهاي زيادي در حوزه فناوري اطلاعات ميشنويم. يك داشتن سيستم عامل، دو داشتن مرورگر، سه داشتن موتور جستجو، چهارمين موضوع هم زير ساخت كه فقط در همين خصوص فعاليتهاي خوبي شده است، اما در بقيه موارد كار خاصي صورت نگرفته و همه چيز در حد شعار و طرحهاي غيرعملياتي باقيمانده است.
اين روزها ميبينيم شبكههاي ماهوارهاي و رسانههاي خارجي به صورت عمده به شبكهاي اجتماعي گرايش پيدا كردهاند و خودشان را در اين فضاها به مخاطب نزديك ميكنند. در اين شرايط حاكم بر فضاي مجازي كشور فكر ميكنيد چه ظرفیتی براي موفقيت در اين عرصه وجود دارد؟
سياهكلي: سالهاست در كشور شعارهاي زيادي در حوزه فناوري اطلاعات ميشنويم. درباره سيستم عامل، مرورگر، موتور جستجو و موضوع زير ساختفعاليتهاي خوبي شده است، اما دربقيه موارد كارخاصي صورت نگرفته است
وظيفه ما به عنوان رسانه برآورده كردن و تامين نياز مخاطب است، اما وقتي صحبت از شناخت نياز مخاطب ميشود مستقيم ميرويم سر موضوعاتي كه در دين و فرهنگ ما به آنها حساسيت وجود دارد در حالي كه مخاطبان و ميزان افرادي كه دنبال رسانههاي ناپاك، ضد اسلام و انقلاب هستند به دو يا سه درصد هم نميرسد و متاسفانه 90 درصد جامعه را معطل اين چند قشر معدود كردهايم. چرا نبايد به مردم متدين، به مردم تحصيلكرده و فرهيخته اعتماد شود تا خود آنها در اين عرصه حضور داشته باشند؟ مشتركات فرهنگي مانند زبان فارسي را كه در نظر بگيريم كافي است تا بيشتر جامعه را تحت پوشش داشته باشيم. در آماري كه ما به دست آورديم نزديك به 78 درصد مردم بهدنبال سايتهاي فارسي زبان ميگردند، پس بايد براي آنها محتواي فارسي تهيه كنيم. خود اين توليد محتوا يكعامل بازدارنده در مقابل رسانههاي بيگانه است.
اين محيط را تهديد ميبينيد يا فرصت؟
نكته اين است كه دنياي مجازي دنياي انديشه برتر است و دارنده انديشه نو ميتواند گوي سبقت را از ديگران بربايد. در اين ميان بايد ببينيم آيا ما داراي انديشه برتر هستيم يا نه؟ اگر نيستيم كه برويم براي خودمان فكري كنيم، اما وقتي دارنده دين جامعي به نام اسلام هستيم و اين دين در جمهوري اسلامي نماد شكلي نو يافته است بايد در جهان بتوانيم عرض اندام كنيم، ما در دنيا هنوز پيام خودمان را ارسال نكردهايم، چرا كه محصور در يك جغرافيا بوديم و رسانه هم نداشتيم، پس دين اسلام هم هنوز به دنيا عرضه نشده است در مقابل، دنياي غربي كه آخرين حرفشان سكولاريسم بود. سكولاريسمشان در حال نابودي است. حدود يك قرن است از فلاسفه غرب انديشه نو نميبينيم و در مقابل، اسلام هنوز انديشه خود را اعلام نكرده است. پس ما بايد به دنيا دانش و علم و محتوا بدهيم نه برعكس. ما هستيم كه بايد پايگاه دانش دنيا را تحت تاثير محتواي خودمان قرار بدهيم و نه برعكس. من اعتقاد دارم دنياي اينترنت يك دروازه وسيعي به ما داده است براي انديشه نوي ما كه برگرفته از انديشه ناب اسلامي است.
با توجه به اين كه صدا و سيما داراي شبكههاي راديو تلويزيوني با ديدگاههاي مختلف و جامعه مخاطبان گسترده است آيا قرار است تمام آن شبكهها به طور تكتك به اين فضا وارد شده و داراي يك بعد مكمل شوند يا فضاي مجازي قرار است خود يك رسانه مستقل ديگر شود؟
مكمل بودن حداقل كار ما خواهد بود و به اين نقطه رسيدن تازه نقطه آغار كار ماست و ما بسيار فراتر از اين جايگاه را مدنظر خواهيم داشت، نه اين كه به آنها فقط يك كمك فني داشته باشيم. پس ما علاوه بر اين كه مكمل رسانه ملي هستیم ميتوانيم خودمان طيف رسانهاي تعريف كرده و جامعه مخاطبان خودمان را داشته باشيم.
يعني ميخواهيد تعريفي غير از تلويزيون ارائه كنيد؟
رسانه مجازي داراي رسانهها و كاركردهايي است كه در رسانه سنتي به طور محتوايي و تكنولوژيكي اصلا تعريف نميشود كه يكي از نمودهاي شناخته شده آن شبكههاي اجتماعي است. نمودهاي ديگر هم مانند تلويزيونهاي اجتماعي (social TV) يا پادكستها كه به نوعي راديوهاي مجازي هستند، در مراتب بالاتر آناليز اجتماعي و هوش مصنوعي در رسانه مجازي وجود دارد، اما راديو و تلويزيون عرصه اين فعاليتها نيستند.
مخاطبان خود را در بين مخاطبان فعلي تعریف کردهاید يا گروههاي ديگري را در نظر داريد؟
اين طور ميتوانيم تعريف كنيم كه آيا ميشود مخاطباني كه به دنبال سرعت هستند را پاي راديو و تلويزيوني نشاند كه تنظيم وقت و برنامه آن به دست مخاطب نيست؟ آيا جوان امروز اين رسانه را ميپسندد؟ بايد بگوييم خير. چون جوان امروز ميخواهد خودش راه رسيدن به رسانه و برنامه را مشخص كند و حتي زمانبندي آن هم بايد با خودش باشد. رسانه سنتي ديگر پاسخگويي طيف جديد مخاطبان نيست، بنابراين براي اين اقشار بايد فكر ديگري كرد و رسانه آنها بايد داراي ساختار جديد باشد. از طرفي هم ممكن است اين سوال پيش بيايد كه آيا اين رسانهها ميتوانند جاي راديو و تلويزيون را بگيرند كه بايد گفت خير اين رسانهها جايگاه خودشان را دارند و از نظر وسعت مخاطبان هميشه بزرگتر از ساير رسانهها خواهند بود.
تعريف اين جامعه مخاطبان بر چه اساس است؟ اصلا قرار است با اين ساختاربندي به چه چيزي برسيم؟
شكل جامعه تغيير كرده است بايد نگاه واقعگرايانه داشت، يعني بايد طيف مخاطب تعريف كرد. براي مثال طيف كودك شبكه خاص تلويزيوني دارد، اما اگر شبكه2 تلويزيون را نپسنديد بايد طيف جايگزيني باشد كه آن را بپسندد، در غير اين صورت رسانه ديگري را انتخاب ميكند كه مال ما نيست. پس كودكي كه خواست خبرگزاري كودك داشته باشد بايد در اختيارش بگذاريم. اگر خواست ارتباطات اجتماعي داشته باشد بايد شبكه اجتماعي داشته باشد و بهاين صورت انواع پرتالهاي كودكانه بايد در اختيار اين طيف باشد. براي هر طيفي بايد رسانه مكملي موجود باشد تا مخاطبان وقتي از تلويزيون خسته شدند يا از پاي تلويزيون بلند شدند همچنان در ساير رسانهها و محيطها پيام مورد علاقه خود را در دسترس داشته باشند.
اين تغيير رويكرد صرفا براي در دست داشتن مخاطب است يا پارامتر ديگري هم در اين بين وجود دارد؟
موضوع زمان هم در اين خصوص جدي است، چرا كه تلويزيون بيشتر از 24ساعت برنامه ندارد و مخاطب هم 24 ساعت براي زندگي كردن در روز وقت ندارد. در نهايت هماهنگي بين برنامه تلويزيون و مردم مشكل ميشود، اما در رسانههاي نوين زمان مطرح نيست و با سرعت به واسطه موتورهاي جستجو در بين هزاران صاحب محتوا حركت ميكنيد كه در نهايت براساس علم رياضي هم اين موضوع اثبات ميشود كه زمان و سرعت از مشتقات يكديگر هستند كه محيط مجازي يكي از نمودهاي اين قانون است.
در محيط مجازي مخاطب ميتواند در طول روز يا هفته هزاران ساعت برنامه ببيند و استفاده كند آن هم در بين كارهاي روزانه. در نتيجه چارهاي نداريم جز اين كه طيف رسانهاي ايجاد كنيم تا تداخل وظايف و تقابلهاي رسانهاي به ارجاعات و همكاري رسانهاي تبديل شود.
حالا كه موضوع تداخل وظايف كلان مطرح شد اين موضوع را پيش بكشيم كه تداخل وظايف رسانهاي و ارتباطي صدا و سيما با وزارت ارشاد و وزارت ارتباطات در بررسي طرح ارائه شده به مجلس شوراي اسلامي محل مناقشه و اعتراض بود. از آنجا كه اين طرح همچنان در دست بررسي است آيا در اين موضوع ما مشكل قانون داريم يا تفسير قانون؟ و اصولا چه مرجعي بايد استاندارد وظايف را در اين خصوص مشخص كند؟
درخصوص راديو تلويزيون كه مشكلي وجود ندارد، اما وقتي رسانههاي نوين مطرح شدند عملا وظايف صدا و سيما در اين فضاها تقسيم شد و اين حرف درستي است كه بدانيم متولي اين موضوع در كشور چه كسي است، اما الان تعیین متولي در رسانههاي نوين دچار خلأ قانوني است و قانون مشخص نكرده است در نهايت چه مرجعي بايد بر اين محيط نظارت كند.
با اين كه ما در صدا و سيما اعتقاد داريم صدا و سيما فقط متولي راديو تلويزيون نيست بلكه متولي صوت و تصوير است، اما قانون بايد صريح باشد و در مجلس هم صحبت سر همين است كه قانون را چطور بنويسند كه همه دستگاهها در اين فضا بتوانند وظايف خود را انجام دهند.
به عقيده ما اگر قانونگذار به روح قانون توجه كند در مورد متولي فضاي مجازي ميتواند تصميم بهتري بگيرد، چراكه روح قانون اساسي ميگويد راديو تلويزيون در اختيار يك نهاد حاكميتي است و اين نهاد را مشخصا صدا و سيما معرفي كرده است.
آيا راديو تلويزيون را ميتوان با فضاي مجازي در يك سبد قرار داد؟
در آن زمان كه قانونگذار اين قانون را تعريف كرده است راديو تلويزيون قويترين و موثرترين رسانه گروهي بوده است و ميتوانست افكار عمومي را شكل دهد يا تربيت و مديريت كند و حالا كه قانونگذار ميخواهد قانون را بازنويسي كند بايد ببيند كه آيا روح قانون اساسي در اين قانون هم متجلي ميشود يا خير؟ روح قانون قبلي اين را گفته است كه اينچنين رسانهاي بايد در يك جا متمركز شود و قانون جديد هم بايد اين موضوع را تعريف كند. حالا قانونگذار است كه بايد اين وسط درست بينديشد و ما اعتقاد داريم اگر قانونگذاران قبلي امروز هم حضور داشتند امروز هم اداره و تمركز اين محيط را به صداوسيما ميسپردند.
و نكته ديگر هم موضوع فناوري انتقال است كه تغيير كرده. يعني تا ديروز تكنولوژي فقط برودكست بود يعني ارسال امواج از طريق فرستندههاي راديو تلويزيوني و امروز شده است برودبند كه انتقال سيگنال است بر بستر كابل و فيبر. حالا بايد ببينيم با تغيير فناوري آيا ماهيت هم تغيير كرده است؟ پاسخ منفي است و ماهيت همان است پس بايد قانون اصلاح شود و نه ماهيت قانون.
اين كه صدا و سيماي كشور بشود متولي فضاي مجازي نمونه ديگري در دنيا دارد؟
در ساير نقاط جهان هم اين طور نيست كه فضاي رسانهاي تماما در اختيار افراد حقيقي و احزاب سياسي باشد. در همه جا يك حاكميت بر امور وجود دارد و اعمال سياستهاي كلان هر جامعه از طريق حاكميت اعمال ميشود.
در همه جا رسانههاي گروهي مانند راديو تلويزيون و اينترنت كه اثرگذاري آنها شمول زيادي دارد را در اختيار كسي نميگذارند و چيزي كه عموميت دارد اجرا و فعاليت بر بستر آن محيطهاست كه به عهده ديگران گذاشته ميشود. در آمريكا مجلس سنا كليد اينترنت را به دست اوباما داده است و يك كليد ديگر كليد بمبهاي هستهاي است، اين يعني اينترنت اينقدر اهميت دارد كه رئيسجمهور آمريكا ميتواند اينترنت را در جهان خاموش بكند. حالا در كشور ما آيا اين درست است كه فضاي مجازي بدون متولي توزيع شود؟ ما اعتقاد داريم صدا و سيما بايد متولي صوت و تصوير در فضاي مجازي باشد، اما در حوزه متن و عكس جاهاي ديگري مثل وزارت ارشاد و خبرگزاريها و امثال آن ميتوانند وارد شوند.
به طور شفاف ميخواهم بدانم صدا و سيما چه قسمت از حاكميت بر اينترنت را ميخواهد به عهده بگيرد؟ يا بهبيان ديگر چه نوع اعمال حاكميت را بر رسانههاي مجازي ميپسندد؟
چون الان قانون مصوب نداريم صحبت در اين خصوص كمي سخت و شايد ناپخته است، اما چيزي كه واضح است در كشور به يك سازمان تنظيم مقررات محتوايي نيازمنديم و بايد به سمت اين ايدهآل حركت كنيم. يعني همان طور كه سازمان تنظيم مقررات و ارتباطات راديويي در وزارت ارتباطات داريم براي نظارت بر امور فني حوزه فركانسي، بايد يك تصميمگير و ناظر بر محتوا داشته باشيم. در آن محيط همه گروههاي درگير ميتوانند عضو شوند و براي محتوا تنظيم مقررات كنند.
نياز قانوني ميطلبد كه اين محيط تشكيل شود، جاهايي مانند كميته مبارزه با جرايم رايانهاي يا رسانههاي مجازي و حتي قانونگذاري پالايش محتوا بايد در اين نهاد گرد هم جمع شوند تا در يك محيط همگرايانه چندصدايي در اينخصوص از بين برود.
كمي به كاركردهاي معاونت رسانههاي مجازي سازمان صدا و سيما بپردازیم. پيش از تشكيل اين معاونت فعاليتهاي پراكندهاي داخل سازمان در اين حوزه انجام ميشد. از وقتي آمديد محيط را چطور ارزيابي كرديد و برنامه شما براي كارهاي عملياتي و تحقيقاتي چيست؟
بايد همه چيز را از صفر شروع ميكرديم چون بايد مدل پيشنهاد ميداديم، نيرو ميگرفتيم و حتي كار تحقيقاتي و مطالعاتي را شروع ميكرديم. نهاد يا دفتر و جايي نبود كه بياييم از آنجا شروع كنيم به كار. خوشبختانه در اين مدت توانستيم اين موضوع را تا حدود زيادي به انجام برسانيم و به نقطهاي برسيم كه يك كار تحقيقاتي عميق را به نام آيپيمديا اجرايي كنيم. اين ابزار به سيستمهايي گفته ميشود كه ميتواند بر بستر پروتكل اينترنت فعاليت كنند و فرق ميكند با آيپيتي وي چون آیپیتیوی يعني تلويزيون بر پايه استاندارد اينترنت، اما آیپیمدیا يعني كل رسانهها بر مبناي استاندارد اينترنت. اين كار را هم انجام داديم و تحت عنوان رسانه «مهر» كه از جمله «مردم همراه رسانه» برداشت شده است و نامي است براي همان IPmedia، كار را جلو برديم اين سيستم با يك دستگاه تنظيم يا همان ستتاپ باكس فعاليت ميكند كه با يك خروجي به هر صفحه نمايشي ميتواند متصل شود و مردم با داشتن يك دستگاه رسانه مهر هم صاحب كامپيوتر ميشوند، هم ديويدي پلير و هم تلويزيون و حتي اينترنت. ديگر نيازي نيست براي استفاده از هر پلتفرمي برويد پشت آن دستگاه بنشينيد، با اين دستگاه ميتوانيد تمام آن كارها را انجام دهيد و اين سيستم در واقع تجميع همه رسانههاست.
به نظر ما اين در دنيا مدل نمونه ندارد و برند صدا و سيماست و با اين مدل مردم هزينه كاركردشان كاهش مييابد علاوه بر آن ميتوانند از مزاياي بسيار ديگر هم استفاده كنند. و مزيت برتر آن است كه با آمدن رسانه مهر سرعت انتقال داده در فضاي مجازي بسيار بالا خواهد رفت.
هدفتان از ساخت این سیستم چه بود؟
دليل اينكه اين همه وسايل مختلف رسانهاي مانند تلويزيون آنالوگ و ديجيتال، پخشكنندههاي صوتي و تصويري، سينماي خانگي، رايانه شخصي و امثال آنها در منازل وجود دارد اين نيست كه آنها اين درك ما را نداشتهاند، خير آنها هم مثل ما ميفهمند، اما آنها تاجر هستند و هرتغيير فناوري را يك دستگاه كرده و پول مردم را از جيبشان بيرون ميكشند.
سياهكلي: در محيط مجازي مخاطب ميتواند در طول روز يا هفته هزاران ساعت برنامه ببيند و استفاده كند آن هم در بين كارهاي روزانه. در نتيجه چارهاي نداريم جز اين كه طيف رسانهاي ايجاد كنيم تا تداخل وظايف و تقابلهاي رسانهاي به ارجاعات و همكاري رسانهاي تبديل شود
ما گفتيم كاري بايد كنيم تا مردم كمتر خسارت ببينند. تحليل كرديم كه آيا ميتوان تجميع رسانه را انجام داد؟ به نتيجهاي رسيديم كه بله اين كار در دنياي IT شدني است و فناوري روز اين اجازه را به ما ميدهد. اصولا هم دنياي فناوري نياز دارد به يك تجميعكننده ايدهها و اگر تجميعكننده خوب باشي و فناوريها را كنار هم بگذاري ميتواني يك فناوري جديدتر ايجاد كني. ما از همين قاعده استفاده كرديم، با توجه به توانمندي بومي كه داشتيم اين كار را عملي كرديم براي اين موضوع حدود شش ماه كار تحقيقاتي داشتيم و بعد از پنج ماه اين سيستم را پيادهسازي هم كرديم كه در تهران به صورت موردي در حال استفاده است و انشاءالله تا پايان سال به دستور رياست سازمان صدا و سيما 10هزار دستگاه را در تهران و قزوين مستقر خواهيم كرد تا فاز پايلوت اين سيستم راهاندازي شود. پيشبيني ميكنيم بعد از مراحل تست به صورت ملي با توليد انبوه دستگاه تمام كشور را به يك بعد ديگر از رسانهها مجهز كنيم.
در اين ميان برنده اصلي مردم و بعد شركتهاي خصوصي هستند ضمن اينكه مخابرات و صدا و سيما هم از اين موضوع نفع ميبرند. دليل آن هم اين است كه مردم هزينههايشان كاهش مييابد، مخابرات درآمدش افزايش مييابد، صدا و سيما به يك رسانه جديد دست يافته است و بخش خصوصي هم ميتواند در چرخه محتوا و توليدات و نيازهاي اين مورد ايجاد شغل كرده و خودش هم به درآمد برسد.
در این کار با دانشگاهها همكاري يا تعاملي وجود دارد؟
ما با دانشگاه يزد همكاري داشتيم و موتور جستجوي ايراني را كه مبتني بر فرهنگ و زبان فارسي است از اين طريق پياده كرديم. اين سامانه در فاز صفر 40 ميليون پرونده را میخواند كه در فاز بعدي به 400ميليون پرونده ميرسد.
براي همكاري با بخش خصوصي برنامه داريد؟
اصلا مدل ما براي كاركردن با كارمند دولت نيست، مدل ما از پايه براي همكاري با بخش خصوصي است. همين الان ما فقط 43 نفر پرسنل داريم در حالي كه كارهاي زيادي انجام دادهايم. چطور ميشود با اين مقدار نيرو اين همه كار انجام داد؟ اين به خاطر مدل كاري است، اين افراد اجرايي نبودند بلكه نظارتي و سياستگذار بودند، كار هم توسط بخش خصوصي انجام شده است كه اين مدل را ادامه خواهيم داد.
حالا اگر كسي بخواهد با شما همكاري كند چطور بايد از برنامهها و نيازهاي شما با خبر شود؟ چطور بايد با شما ارتباط برقرار كند؟
بايد در نظر داشت ما كار را تازه شروع كرديم و ابتداي راه هستيم و هنوز ميتوان گفت كاري براي تبليغات خودمان انجام ندادهايم، اما با اين حال بيشتر همكاران بخش خصوصي خودشان ما را پيدا كردند و با ما وارد صحبت شدند. از همينجا هم دعوت ميكنم از تمام افراد طرحهاي خودشان را براي ما ارسال كنند. ما در شوراي طرح و برنامه بررسي ميكنيم و بر اساس سياستها و نيازهاي تعريفشده از دوستان دعوت ميكنيم در جلساتي از طرحهاي خودشان دفاع كنند و با توجه به اينكه اين شورا عاليترين شوراي ماست، تصميمات اين شورا را براي طرحها عملي خواهيم كرد.
حمايت و همكاريتان به چه صورت است؟
حمايتهاي ما به چند دسته تقسيم ميشود. اول اينكه ممكن است طرح را از فرد خريداري كنيم و خودمان مجري آن بشويم، دوم آنكه ممكن است به صورت شراكتي ـ حمايتي فعاليت كنيم و سوم آن كه فقط حمايت مادي ميكنيم و انجام كار با خود فرد است.
منابعتان براي اين همكاريها چطور تامين ميشود؟
ما اعتقاد داريم دنياي فناوري اطلاعات دنيايي است كه بخشي از نيازمنديهايش در خودش نهفته و ميتوان در كنار حمايتها و منابع مالي سازماني از خود خلاقيت جاري در اين راستا نيز بهره برد. فكر هم نميكنم موضوع مالي مشكل حادي در اين خصوص ایجاد کند.
در توليد محتوا كجا قرار داريم؟
تا امروز در توليد محتوا تنبلي كرديم و چگونگي عرضه آنچه قبلا توليد شده بود را هم بلد نبوديم. نمونهاش همين موتور جستجوي ماست كه وقتي از گوگل و ياهو استفاده ميكنیم ما مديريتي بر آن نداريم و او ميگويد چه كسي كجا برود. پس ما مديريت عرضه نداشتيم، مديريت اجرا نداشتيم و مديريت پيشنهاد هم بلد نبوديم و بسيار عناوين ديگر هم همينطور؛ مانند مديريت بستهبندي و مديريت فهرست دهي.
بايد انبوهي از دادهها را در اينترنت عرضه كنيم تا غرب با ما وارد تعامل شود.
ما بايد نهضت توليد محتوا را راه بيندازيم تا در اين زمينه هم به نياز داخل و هم به نياز خارج پاسخگو باشيم. در اين زمينه مهاجم اصلي ما هستيم به شرطي كه توليد محتوا كنيم.
صدا و سيما در حال حاضر در اين شرايط كه تكثر فناوري وجود دارد توانسته خود را به سطحي از آمادگي برساند و امروز ميتواند كانالهاي ديجيتال خود را به 24 كانال هم برساند. در رسانههاي مجازي هم يك متد و راهكاري را ارائه داده است به نام IP media يا همان شبكه مهر كه اين ميتواند در كنار آن 24 كانال تلويزيوني تنوع و تكثر محتوايي و منابع را ايجاد كند و سطح نيازمنديها را با تعريف اين منابع برآورده كند. در سيستمهاي نوين نهايت احترام بهمخاطب گذاشته شده است تا حق انتخاب را در دست داشته باشد. رسانه جديد مديريت زمان را به افراد ميدهد و به گفته جناب مهندس ضرغامي مردم ميتوانند وقت شريفشان را مديريت كنند. در همين راستا ما انتظار داريم ساير نهادها و دستگاها و حتي مردم همكاري كنند تا اين محصول ايراني به ثمر بنشيند.
فكر ميكنيد چه زماني ميتوانيم ادعا كنيم كه در فضاي مجازي حضور داريم و به اهداف رسيديم؟
در جامعه فعلي ما بيش از 90 درصد مردم كلمه دانلود را ميدانند، اما كلمه آپلود را نميدانند. در حالي كه خطوط اينترنت و پهناي باند متقارن است و اگر كسي يك مگابيت امكان دانلود دارد به همين ميزان فضاي ارسال دارد. با اينحال فضاي دريافت در كشور ما پر است، اما فضاي ارسال تقريبا خالي است و به كارگرفته نشده است. به نظر من زماني ميتوان براي پيروزي در فضاي مجازي جشن گرفت كه حداقل دانلود و آپلود ما به يك ميزان شود. هر چقدر ما صاحب انديشه و محتوا باشيم و دنيا مشتري ما باشد ميزان ارسال ما بيشتر ميشود و اگر روزي ارسال ما بيشتر از دريافت شد بايد دور افتخار بزنيم. مردم ايران ميتوانند از كيان خودشان دفاع كنند و همانطور كه در تاريخ چند هزارساله خود زماني مركز دانش و صادركننده علوم بودند، به اين مهم دست پيدا كنند و باز هم ناشر و صاحب علم شوند.
زمان ميتوانيد اعلام كنيد؟
به گمانم پنج تا 10سال ميتواند براي رسيدن به اين ايدهآل كافي باشد.
سعيد نوريآزاد - جام جم