مهمترين دليل اين مهجور بودن را بايد به پاي بيمخاطب بودن اين فيلمها در سينماي ايران نوشت و به اين طريق شايد بتوانيم اين اتفاق را محصول دلايلي اجتماعي بدانيم.
اينكه تماشاگر سينماي ايران به اين راحتيها نميترسد و بايد اين احساس به وسيله ترسهايي حقيقي بنا گذاشته شود و نه ترسهايي كه با واقعيت ميانهاي ندارند. براي اثبات اين اتفاق شايد نام بردن از يكي از موفقترين فيلمهاي اينگونه در سينماي ايران مثال خوبي باشد.
«شب بيست و نهم» حميد رخشاني در سال 68 روي پرده رفت تا تماشاگران زيادي را در سينما بترساند، البته يكي از دلايل موفقيتهاي اين فيلم اين بود كه ترس از فيلم محدود به سالنهاي سينما نميشد و اين واهمه و هراس همراه با تماشاگر به بيرون از سينماها هم راه مييافت. در اين فيلم عامل ترس بدرستي شكل گرفته و مهمترين نكته اين است كه شوكهاي مقطعي كه فيلم به مخاطب وارد ميكند، دقيقاً در راستاي اهداف مضموني و در مرحله بعد اهداف بصري فيلم است.
براي اثبات موفق بودن فيلمهايي كه نشاندهنده ترسهايي حقيقي اند همين بس كه با اين تعريف، يكي از ترسناكترين فيلمهاي ايران نه فيلمي داستاني كه مستند «تهران انار ندارد» اثر مسعود بخشي است، وقتي در دقایقی از پایان فیلم به پیشبینی فاجعه زلزله قریبالوقوع و مهیب تهران اختصاص مییابد ميتوان هراس را از نگاه تماشاگران فيلم فهميد، هراسي كه از به وقوع پيوستنش گريزي نيست.
پيش از انقلاب كارگرداني همچون ساموئل خاچيكيان در تلاش بود تا با ساخت فيلمهاي دلهرهاي همچون فرياد نيمهشب (1340) و دلهره (1341) به اينگونه نزديك شود، اما فيلمهاي ديگري نيز بودهاند كه تلاش داشتهاند در اين ژانر نمونههاي موفقي باشند. در فهرست زير نگاهي به برخي از اين فيلمها داريم.
خوابگاه دختران ـ محمدحسين لطيفي/ 1383: خوابگاه دختران آخرين ساخته محمدحسين لطيفي است. وي كه از رهگذر تجربه در عرصههاي مختلف فيلم، سينما را درك كرده است، در كارنامه سينمايي خود فعاليتهايي ازجمله، نويسندگي، كارگرداني، طراحي صحنه و لباس، مشاور هنري، بازيگري، چهرهپردازي و... را دارد. آثار لطيفي در سينما همواره در بستر طنز و زمينههاي اجتماعي شكل گرفته است. فيلمهايي ساده و روان كه با استقبال خوب تماشاگران مواجه شدهاند. خوابگاه دختران تلاش ميكند با طرح موضوعاتي مانند جن و جنزدگي و پررنگ كردن حضور آنها در جايجاي فيلم موقعيت خود را در سينماي وحشت و از طرفي با طنز حضور بعضي بازيگران در فيلم و قرار دادن صحنههاي كميك، جايگاه خود را در سينماي كمدي تثبيت كند.
فيلم لطيفي اگرچه تلاشي است براي حضور در ژانر وحشت، اما بهرغم تمامي ترفندهاي وحشتآورش نسخهاي رونويسي شده از فيلمهاي موفق و دلهرهآور اينگونه سينمايي است.
اثيري ـ محمدعلي سجادي/ 1380: محمد علی سجادی فیلمسازی اجتماعی است كه تمایلی آشكار به یك نوع سینمای واقعگرایانه را در فیلمهایش نشان داده است. او قبلا نیز از این قبیل داستانها با ژانرهای جنایی در كارنامه هنری خود داشته: «بازجویی یك جنایت»، با این تفاوت كه پرداخت سجادی به این داستانهای رازآلود، همواره دارای شكل دقیق و حساب شدهای بوده است.
ابتدای فیلم با نشان دادن حالت خلسهای از خورشید (هانیه توسلی) و ارتباط او با یك روح سرگردان، پرده از راز یك جنایت برمیدارد كه از لحاظ كارگردانی این بخش در بستری آرام، بخوبی دنبال میشود. كارگردان دریافته است كه حركت در روندی آرام، تماشاگر را به شكلی عمیق و درونی با فضای قصه و شرایط روحی شخصیتهای فیلم درگیر میكند، اما دیری نمیپاید كه این آرامش برهم میخورد و از لحظهای كه عمو سمندر (خسروشكیبایی) تابلوی نقاشی روح را میبیند فیلم آهنگی سریع پیدا میكند و به نظر میرسد كه توازن فیلم در نگاه تماشاگران به هم میخورد.
اقليما ـ محمدمهدي عسگرپور/1385: محمدمهدی عسگرپور در سومین فیلم بلند خود «اقلیما» نسبت به آثار قبلی سراغ قصهای محدود و جمع و جورتر رفته و بحرانهای زندگی زوجی معاصر را محور اصلی كار خود قرار داده است. در چنین شرایط كلی كه بر سینمای وحشت و فیلمهای ترسناك وطنی حاكم است، عسگرپور به نوعی تجربهای جسورانه در این حیطه انجام داد. فیلمی كه تلاش میكند ترس و وحشت را تا گرهگشایی پایانی فیلم به ماوراء و تخیل و توهم نسبت دهد و با این انتظار ایجاد شده در مخاطب، از عوامل عینی و واقعی به عنوان برگ برنده خود برای غافلگیری مخاطب در گرهگشایی استفاده میكند. اقليما كه به كارگرداني محمدمهديعسگرپور، گام بزرگي در جهت بهبود وضعيت سينماي ايران محسوب ميشد، فيلمي كه هم منتقدان را راضي نگه داشت و هم توانست ارتباط خوبي با مخاطب عام برقرار كند و حتي باعث شود كه سطح سليقه عام نيز بالا رود.
داستان فیلم اقلیما تقریبا تكراری است، توطئه برای به جنون رساندن زنی ثروتمند كه قبل از این در فیلم پرده آخر نیز به شكلی دیگر روایت شده است. این قبیل داستانها مربوط به یك مرز جغرافیایی خاص نیست و در هر كشوری می توان داستانی این چنین را تبدیل به فیلم كرد.
حريم ـ رضا خطيبي / 1378: حريم دومين اثر سيدرضا خطيبي در مقام كارگردان بعد از فيلم (در شهر خبري نيست، هست) به شمار ميآيد. او در اين فيلم علاوه بر كارگرداني، نوشتن فيلمنامه را نيز به عهده داشته است.
«حریم» در جزئیات محتوایی و اجرایی خود، تلاش كرده با استفاده از عناصر بومی همانند جنگلهای شمال و روستاییانی كه نمایندگان دنیای مردگان هستند، هویتی مستقل از نمونههای موفق خارجی برای خود دست و پا كند، اما در برخی جاها نیز، اسیر همان فیلمهای مطرح سینمای وحشت در چند سال گذشته مثل «كینه» و «حلقه» شده است. خطیبی با آنكه ریتم نسبتا كندی را برای روایت خود انتخاب كرده، اما از مؤلفههایی بهره میگیرد كه تماشاگر چندان احساس خستگی نكند.
ميثم اسماعيلي - گروه فرهنگ و هنر