به عبارت بهتر، تلويزيون و برنامههاي آن براي كودكان هم يك فرصت است و هم تهديد و اين شيوه استفاده از آن است كه خير و شر بودن اين جعبه جادو را رقم ميزند اما از سوي ديگر، اهميت نقش تلويزيون در تربيت كودكان صرفا به قدرت و كاركردهاي اين رسانه برنميگردد، بلكه بر روانشناسي رشد و ويژگيهاي رفتاري كودكان مبتني است.
تحقيقات زيادي به وسيله دانشمندان، پزشكان و متخصصان اطفال و محققان كودك در كشورهاي مختلف انجام شده است تا علت تاثيرگذاري خشونت تلويزيوني بر رفتار كودكان كشف شود.
به نظر ميرسد علت اين تاثيرگذاري باورپذيري بالا و همچنين الگوپذيري كودكان از برنامههاي تلويزيون است، به طوري كه كودكان فكر ميكنند اگر آنها نيز مانند شخصيتهاي جنايتكار تلويزيون رفتار كنند هم قهرمان ميشوند.
واقعيت اين است كودكان از لحاظ رشدي هنوز قدرت تحليل و تصور انتزاعي ندارند و تشخيص مرز حق و باطل در آنها به مرحله پختگي و كمال نرسيده است، لذا بيشتر در برابر الگوهاي رسانهاي منفعل و مقلد هستند تا منتقد و مقاوم.
به عنوان مثال تحقيقي انجام شد كه در آن كودكان را به 2 گروه A و B تقسيم كردند و به گروه A فيلمي را نشان دادند كه در آن يك كودك عروسكش را بشدت كتك ميزد و به كودكان گروه B فيلمي نشان داده شد كه در آن همان كودك با عروسكش مهماني چاي برگزار كرده بود.
كودكان گروه A با رفتاري مشابه همان شيوه فيلمي كه ديده بودند عروسكشان را كتك زدند و در مقابل، كودكان گروه B با مهرباني با عروسك بازي كردند. با تحقيق درباره تاثير برنامههاي خشونتآميز تلويزيون بر كودكان و نوجوانان معلوم شده است كه آنها:
1 ـ ترس از خشونت ندارند.
2 ـ بتدريج ميپذيرند خشونت راهي براي حل مشكل است.
3 ـ به تقليد خشونت ميپردازند.
4 ـ ناخودآگاه با شخصيتهاي خاصي چه قربانيان و چه قربانيكنندگان همانندسازي ميكنند. گفتني است همانندسازي، ناآگاهانه و بسيار خطرناك است، ولي الگوبرداري آگاهانه است.
يكي از مباحثي كه امسال بويژه با پخش سريال «مختارنامه» مطرح شد، تاثير خشونت تلويزيوني بر كودكان بود و حتي به مرحله هشدار رسيد.
در مورد مختارنامه و سريالهاي مشابه البته نميتوان قصور را به گردن سازندگان و صدا و سيما انداخت. واقعيت اين است كه تلويزيون مجبور است براي ردههاي سني مختلفي برنامه تهيه كند كه هر كدام از اين طيف، نيازها و ويژگيهاي خاص خود را دارند و برنامههاي مورد نيازشان را ميطلبند.
قرار نيست مثلا يك كودك هشت ساله در ساعت 10 شب به تماشاي تلويزيون بنشيند و به طور كلي برنامههايي را كه متعلق به بزرگسالان است، تماشا كند.
هرچند رسانه ملي بايد مبتني بر اصول مخاطبشناسي، كنداكتورهاي خود را تنظيم كند يا با زيرنويس و اعلان، برنامههايي كه مناسب كودكان نيست را مشخص كرده و والدين را به منع تماشاي كودكان خود ترغيب كند، که اين کار نيز صورت ميگيرد اما اين اتفاق بيش از آنكه در سازمان صدا و سيما رخ دهد بايد در نهاد خانواده به يك رفتار و الگوي نهادينه تبديل شود.
كودكان بايد بياموزند همانطور كه لباس و كفش و ديگر وسايل بزرگترها مناسب سن و سال آنها نيست، همين منطق در ارتباط با برنامههاي تلويزيوني نيزصادق است.
كنترل و هدايت خشونت در برنامههاي تلويزيوني صرفا به وجوه زماني و كمي آنها محدود نميشود و بيش از اين بايد در توليد محتوا و مضامين رسانهاي به اين مهم التزام داشت حتي يك برنامه كودك و كارتون نيز ميتواند سرشار از رفتارهاي خشونتآميز باشد، لذا در انتخاب قصه و شخصيتپردازيهاي كارتوني نيز بايد توجه داشت آنها مشوق خشونت نباشند.
گاهي اين شخصيتها به واسطه محبوبيتي كه نزد كودكان دارند به الگوي مجازي بدل ميشوند كه كودك با آنها همانندسازي كرده و رفتارهاي خشن را ميآموزند. اساسا خشونت يك رفتار اكتسابي و آموختني است و هيچ كودكي ذاتا پرخاشگر نيست.
روانشناسان و نظريهپردازان رسانهاي براي كاهش تاثيرات منفي و از جمله خشونت تلويزيوني در كودكان به والدين توصيه ميكنند:
1ـ به برنامههايي كه كودكان ميبينند توجه كنيد و بعضي از آنها را همراه كودك خود ببينيد. چنانچه كودك خود را هنگام تماشاي برنامههاي خاص تلويزيوني همراهي كنيد، ميتوانيد سوالهاي او را بهتر برايش توضيح دهيد و جلوي كج فهمي او را بگيريد.
2ـ زمان تماشاي برنامههاي تلويزيوني را محدود كنيد. توجه داشته باشيد تلويزيون را نبايد در اتاق خواب بچهها قرار دهيد. با اين عمل خود باعث ميشويد كودك با اثرات منفي برنامههاي خشونتآميز تلويزيوني به خواب نرود؛ همچنين نظم ساعت خواب و بيداري او مختل نميشود.
3ـ به كودكان خود تذكر بدهيد، اگرچه هنرپيشه در حقيقت مجروح نشده يا به قتل نرسيده است، ولي اينگونه خشونتها در دنياي واقعي يا بسيار دردناك است يا منجر به مرگ ميشود.
4ـ وقتي برنامههاي خشونتآميز پخش ميشود يا كانال را عوض كنيد يا تلويزيون را خاموش كنيد. توضيح دهيد مشكل آن برنامه چيست و به گونهاي با منطق در خور فهم كودك، آسيب و ضرر موجود در آن برنامه را توضيح دهيد تا ميل كودك يا اصرار او براي تماشاي اينگونه برنامهها كاهش يابد.
5ـ در حضور بچهها صحنههاي خشونتآميز را تاييد نكنيد و بگوييد بدترين شيوه براي حل يك مشكل است.
6ـ تاثير همسن و سالان و دوستان و همكلاسيها بايد به حداقل برسد. به اين منظور با والدين بچههاي ديگر تماس بگيريد و در مورد نوع برنامههاي تلويزيون و مدت زمان مناسب براي تماشاي تلويزيون توافق كنيد.
واقعيت اين است كه ايجاد و ترويج خشونت در كودكان نميتواند تاثير مستقيم تلويزيون باشد و كودك به عنوان يك مخاطب تحت شرايط و زمينه و بسترهاي تربيتي و فرهنگي ـ اجتماعي پيامهاي رسانهاي را دريافت و تاويل ميكند. نظريهپردازان رسانهاي نيز معتقدند تلويزيون ميتواند به امكان خشونتي كه در محيط زندگي كودك وجود دارد دامن بزند، اما ريشههاي خشونت را بايد در فراتر از مرزهاي رسانهاي جستجو كرد.
سيد رضا صائمي