عدهاي از پژوهشگران آلماني، لامسه صد دوقلوي همسان و غيرهمسان را مورد ارزيابي قرار دادند؛ در اين مطالعه، لامسه افراد به دو طريق مورد آزمون قرار گرفت؛ يكي از طريق پاسخي كه به ارتعاش با فركانس بالا داده ميشد و ديگري توانايي تشخيص جهت قرارگيري خراشهاي بسيار ظريف.
تيم پژوهشي به اين نتيجه رسيد كه بيش از 50 درصد از ويژگيهاي لامسه افراد، به ژنتيك آنها مربوط ميشود.
آزمونهاي شنوايي هم نشان داد كه احتمال داشتن لامسه حساس، در افرادي كه شنوايي خوبي داشتند بيشتر بود.
ارتباط بين لامسه و شنوايي، امري منطقي است زيرا هر دوي آنها با سلولهاي حسي كه با نيروهاي مكانيكي تحريك ميشوند، كار ميكنند.
در گام بعدي، پژوهشگران به بررسي ميزان حساسيت لامسه در دانشآموزاني كه ناشنواي مادرزاد بودند، پرداختند.
نتيجه اين بود كه به ازاي هر پنج نفر، يكي در حس لامسه دچار مشكل بود و اين نشانگر آن است كه برخي از ژنهايي كه موجب ناشنوايي ميشود، موجب كاهش كارآمدي حس لامسه نيز ميگردد.
وقتي كه پژوهشگران به مطالعه روي افرادي كه به خاطر «سندروم آشر» نابينا و ناشنوا شده بودند، پرداختند، به اين يافته رسيدند كه جهش در ژني با نام
ush2a، موجب بيماري و كاهش حساسيت به لامسه شده است.دانشمندان قصد دارند در گام بعدي، به بررسي ساير ژنهايي بپردازند كه بر حس لامسه ما تاثيــر ميگذارد؛ پيدا كردن اين ژنها ميتواند دانشمان نسبت به لامسه را بالا ببرد.
Newseientist - مترجم: صالح سپهري فرد