در اين خصوص نيز سعي كرده است، هيچ نكته اي از نظرگاهش دور نماند، چه به لحاظ مسائل مادي و چه به لحاظ مسائل عاطفي . بعضا يك زنگ و احوالپرسي ساده او، ميتواند براي قهرمانان ورزش ايران دلگرم كننده باشد.
بهرام افشارزاده را همچون هميشه پشت ميز كارش در ساختمان كميته ملي المپيك در خيابان سئول، باانگيزه و مصمم ملاقات ميكنيم. مديري كه معتقد است با تغيير مديريت كلان ورزش و حضور محمد عباسي در راس وزارتخانه جديد،تعامل و گفتوگوهاي سازنده، جاي مجادلات تحليل برنده قواي موجود ورزش را گرفته است تا ورزش ايران در شرايطي خوب براي حضور در بازيهاي لندن آماده شود.
البته او راجع به برآوردش از مدالهايي كه ميتواند سهم كاروان ورزش ايران در اين بازيها شود، پيشبيني را در شرايط حاضر سخت ميداند، هر چند بر اين نكته تاكيد ميكند كه نتايج حاصله در آوردگاه لندن، نقطه عطفي براي ورزش ايران از المپيك 1948 لندن تا المپيك 2012 در اين شهر خواهد بود.
آقاي افشارزاده نهتنها من، بلكه تمام كارشناسان كه مسائل ورزش را دنبال ميكنند، از اينكه فضاي ورزش ايران در فاصله هفت ماه و اندي به شروع بازيهاي لندن، المپيكي نيست نگرانند. اصولا اين مساله را قبول داريد كه هنوز فضاي ورزش ايران آن شور و التهاب خاص المپيكي را ندارد؟
در فاصله 191 روز به سي و دومين دوره بازيهاي المپيك لندن و با توجه به سالها حضورم در اين عرصه، به شخصه چنين احساسي را ندارم و بايد بگويم با توجه به تغييراتي كه براي مثال در مديريت فدراسيون كشتي صورت گرفته، اما تمامي برنامههاي آمادهسازي اين رشته در حال انجام است و ما دغدغهاي در اين زمينه نداريم. البته من ليگ كشتي را براي تيم ملي در اين سال مانند سمي ميدانستم كه ضرورتي به برگزاري آن وجود نداشت.
خوشبختانه ليگ فرنگي منتفي شد و هيچ تيمي قدم جلو نگذاشت تا اين رشته كه طي اين سالها بيشترين رشد را به خود ديده است بي دغدغه براي حضور در المپيك آماده شود. جدا از كشتي، در وزنهبرداري نيز حركت خوبي را شاهد هستيم.
اعضاي تيم ملي با دستيابي به سهميه كامل حضور در المپيك (شش سهميه) برنامههاي خود را منظم و مرتب دنبال ميكنند.
در تكواندو ، قايقراني، دوچرخهسواري، تيراندازي، دووميداني و تيراندازي با كمان برنامههاي آمادهسازي تيمها و ورزشكاران در حال انجام است و دغدغه خاصي در اين زمينه نداريم.
مشكل اين است كه رسانهها بيشتر به فوتبال توجه دارند و شايد اين فعاليتها زياد به چشم نيايد و همانطور كه ميدانيد اين در شرايطي است كه فوتبال ما هم نتوانست به بازيهاي المپيك راه يابد. اگر شما ميگوييد فضا اكنون المپيكي نيست، يك بخش از مسووليت نيز متوجه رسانههاست كه بايد اين فضا را ايجاد كنند.
البته رسانهها در اين جو فوتبال زده، به ديگر رشتهها نيز فراخور جايگاهشان توجه لازم را دارند، اما حرف اين است كه اصولا استراتژي خاصي براي حضور در بازيهاي المپيك نداريم و صرفا فدراسيونها كارشان را براي حضور در اين بازيها دنبال ميكنند.
بايد ببينيم استراتژي را چه كسي مشخص ميكند. علي ايحال از ديد ما همين فضاي مثبت ايجاد شده بين وزارت ورزش و كميته ملي المپيك كه تضاد خاصي بين طرفين نيست بزرگترين امتيازي است كه با آن ميتوان خيلي از كارها را انجام داد. براي اين صحبت خودم نيز توجه شما را جلب ميكنم به مقايسه فضاي قبل از بازيهاي آسيايي گوانگجو چين و فضايي كه در حال حاضر بر مجموعه ورزش حاكم است. در حال حاضر تعامل بين ما و وزارت ورزش بسيار مثبت و سازنده است و دكتر عباسي وزير ورزش، با كاري جمعي و بهرهگيري از تجارب موجود به دنبال اين است تا ورزش ايران با شرايط خوبي آماده حضور در كارزار بازيهاي المپيك لندن شود. البته به دليل فعاليت 50 رشته در ورزش ايران، فعاليتها گسترده است و بايد بودجه در خور اين رشتهها نيز تخصيص يابد.
به هرحال سياست افزايش رشتهها و تبديل يكسري انجمنها به فدراسيون، اين تبعات را نيز خواهد داشت كه بايد بودجه برايشان تعريف شود، در حالي كه همه ميدانيم ورزش به لحاظ بودجه وضعيت ايدهآلي ندارد.
در زمان آقاي سعيدلو به دليل افزايش فدراسيونها، شكافي در فعاليتهاي ورزشي ايجاد شد و حالا نيز تمام تلاش ما اين است كه با تامين بودجه لازم، پاسخگوي نيازها باشيم. گرچه در بسكتبال و هندبال نتوانستيم به المپيك راه يابيم، اما اميدواريم با توجه به حضور خوليو ولاسكو و تلاش و همت اعضاي تيم ملي واليبال، ارديبهشت سال آينده در ژاپن، صاحب سهميه حضور در المپيك در اين رشته شده و كميته كاروان ورزش ايران در لندن افزايش يابد.
البته المپيك جاي كميت نيست و اصل بر حضور كيفي است، موافقيد؟
بله، من هم اعتقاد به كيفيت دارم تا كميت، اما خب بايد تمام توان خود را نيز به كار بگيريم تا با بيشترين سهميه ممكن در بازيهاي المپيك حاضر شويم. در حقيقت بعد از كسب سهميه بايد بيشترين كوشش خود را به خرج دهيم تا اين حضور پررنگ با كيفيت بهتر و نتيجه لازم همراه شود. به هر حال كسب سهميه توسط ورزشكاران ايران خود نشانه رشد است و براي همين به كساني كه موفق به كسب مجوز حضور در المپيك لندن شدهاند، مبلغ 7 ميليون تومان پاداش پرداخت كرديم. در كنار آن نيز براي آنكه سرمربيان رشتههاي المپيكي و مدالآور دغدغهاي به لحاظ مالي نداشته باشند در كنار حقوقهاي پرداختي توسط فدراسيونها، ما نيز ماهانه مبلغ 5 ميليون تومان به آنان پرداخت ميكنيم. 50 درصد مبلغ در نظر گرفته شده براي مربيان را نيز براي كادر اجرايي تيمها اعم از سرپرست و... در نظر گرفتهايم.
اما شايد همين ميزان حقوق نيز در مقايسه با مربيان خارجي قابل توجه نباشد، ازجمله مربيان فوتبال كه كلي در سال كاسب هستند.
قبول دارم و معتقدم مربيان ما در رشتههاي كشتي، وزنهبرداري و تكواندو در زمره بهترين مربيان دنيا هستند و بايد زيادتر از اين مبالغ حقوق بگيرند، اما خب يك جاهايي دست ما نيز به لحاظ بودجه بسته است. انشاءالله بعد از موفقيت در المپيك حسابي از قهرمانان و مربيان موفق خود تجليل خواهيم كرد.
اما همين حقوقي كه شما ميگوييد كم است از مربي موفقي چون رضا مهماندوست در تكواندو دريغ شد؟!
آن مساله بر ميگشت به مناسبات گذشته آقاي مهماندوست با رئيس فدراسيون. يعني مهماندوست از فدراسيون راجع به توجه نشدن كافي به تيم ملي دست به انتقادهايي زده و موضوعاتي را بيان كرده بود كه اين مساله به مذاق آقاي پولادگر خوش نيامده بود. البته مهماندوست يك مقدار در تصميمگيري شتابزده عمل كرد و اگر صبر ميكرد و موضوع را با ما در ميان ميگذاشت، خود ما وارد عمل ميشديم و كار به اينجا كشيده نميشد كه به رودررويي طرفين بينجامد.
اصولا 12- 10 ميليون مبلغي نبود كه اختلاف بر سر آن بخواهد يك سرمربي موفق را از ما بگيرد. به هر حال ما تا آنجا كه ميشد تلاش كرديم موضوع اختلاف پيش آمده را حل و فصل كنيم، اما وقتي آقاي پولادگر گفت كه ادامه همكاري مهماندوست به صلاح نيست، ما هم به اين نظر احترام گذاشتيم تا ضربهاي متوجه تيم ملي نشود.
خوشبختانه اين وسط نيز هادي ساعي به عنوان اسطوره طلايي و ارزشمند تكواندو خوب به موضوع ورود كرد تا با انتخاب فريبرز عسكري به عنوان سرمربي، تجربه بالاي ساعي نيز به عنوان مدير فني تيم ملي، نعمت بزرگي براي تكواندو ايران در راه حضور در بازيهاي المپيك لندن باشد.
در حقيقت عسكري و ساعي مكمل يكديگر خواهند بود تا اعضاي تيم ملي با ادامه سير موفقيتآميز خود، به حضوري پررنگ در المپيك انديشه كنند. هر چند در كل اعتقاد دارم از دست دادن رضا مهماندوست، اتفاق خوبي براي تكواندو نبود، اما اميدوارم در سايه اتحاد و همدلي موجود در تكواندو، شاهد تداوم اين راه موفق باشيم. به هر صورت فدراسيوني كه فعال باشد و با برنامه، با انجام چنين تغييراتي دچار مشكل نخواهد شد و تكواندو ايران هم امروز به جايگاهي رسيده است كه ميتواند براي كره جنوبي حريف و تهديدي هميشگي به شمار آيد.
در كنار اين اتفاق، شاهد جابجاييهاي مديريتي در راس فدراسيونهايي چون كشتي و دووميداني هستيم. به اعتقاد تعدادي از كارشناسان، انجام چنين تغييراتي در فاصله هفت ماهه تا المپيك، نميتواند خالي از تلفات براي ورزش ايران باشد، نظر شما چيست؟
وزارت ورزش و جوانان سياستهاي خاص خود را دنبال ميكند و به طور طبيعي وقتي دست به انجام تغييري در سطح روساي فدراسيونها ميزند، همه شرايط را در نظر گرفته و به دنبال اين است كه حركت توسعهاي ورزش را تسهيل بخشد. معتقدم آنقدري كه تغيير كادر فني تيمهاي ملي ميتواند در اين شرايط منفي بوده و سنگي در راه موفقيت باشد، تغيير روساي فدراسيونها نخواهد بود.
وقتي محمدرضا يزدانيخرم بنا به دلايلي مشخص و از جمله منع استفاده از مديران دوشغله و بازنشسته كنار رفت و آقاي خطيب در كشتي سكاندار شد، خوشبختانه كادر فني تيمهاي ملي آزاد و فرنگي حفظ شدند و بلافاصله نيز تمرينات طبق روال معمول و برنامههاي از پيش تعيين شده مورد توجه قرار گرفت.
اضافه بر آنكه سالني نيز در جوار خانه كشتي در آزادي به فرنگي كارها اختصاص يافت تا از حجم ترافيك تمرينات در خانه كشتي كاسته شده و فرنگي كارها كه انصافا طي اين سالها رشد و پيشرفت خوبي را از خود نشان دادهاند، منسجم در راه حضور در المپيك آماده شوند. به هر حال هر تغييري در عرصه مديريت ورزش و در زمان نزديك به بازيهاي المپيك ميتواند هم ريسك باشد و هم فرصت و بايد ديد اين تغيير و تحولات چگونه مديريت خواهد شد.
بعضا گفته ميشود كه با اين جابجايي، فدراسيون كشتي ايران با تعليق فدراسيون جهاني (فيلا) مواجه خواهد شد، اين مساله را قبول داريد؟
نه، اصلا چنين مسائلي مطرح نيست. در حال حاضر فدراسيون جهاني در شرايطي است كه بايد حمايت فدراسيونهاي ملي و از جمله كشوري چون ايران را داشته باشد. كشتي ايران قطب كشتي دنياست و با توجه به شناختي كه رافي مارتينتي از كشتي ايران دارد، بايد حمايت كند تا اين رشته با عبور از شرايط فعلي، نه مثل دوره قبل در پكن، بلكه مانند المپيكهايي چون 1956 ملبورن، حضوري موفق در بازيهاي المپيك لندن داشته باشد.
شما به عنوان مديري كه بيشترين حضور را در عرصه بازيهاي المپيك داشته و در عين حال نيز در سمتهاي اجرايي، مسووليت داريد.چه وجه تمايزي بين سياستهايي كه در حال حاضر براي حضور در المپيك لندن مورد توجه است با سياستهاي قبلي قائل ميشويد. آيا ميتوان گفت سياستهاي فعلي كارآمدتر است؟
ببينيد اين موضوعي كه شما به آن اشاره ميكنيد مساله حساسي است، قبلا محدوديت حضور در المپيك به اين صورت نبود و چند سالي است كه براي حضور در اين بازيها سهميه قائل شدهاند و سعي شده از تمام رشتهها و به صورت محدود در بازيهاي المپيك شركت كنند. الان به نظر من كيفيت بازيهاي المپيك خيلي بهتر از گذشته شده، ما در گذشته تنها ميتوانستيم در چند رشته محدود مثل وزنهبرداري و كشتي در بازيهاي المپيك صاحب مدال شويم، در حالي كه امروز وضعيت فرق كرده و شاهد هستيم كه تيراندازان ما خيلي خوب در عرصه بازيهاي آسيايي درخشيدند و رشتههايي مثل قايقراني ما خوب حركت كرده تا همراه رشتهاي چون تيراندازي با كمان، صاحب سهميههاي حضور در المپيك شوند.
قبول دارم كه فعلا نميتوان در اين رشتهها چشم به مدالآوري در بازيهاي المپيك داشت، اما قطعا اين حضور ورزشكاران ما باعث رشد و شكوفايي ورزش ايران در اين رشتهها خواهد شد. رشتههايي كه هم در المپيك و هم در بازيهاي آسيايي، مدالهاي زيادي در آنها تقسيم ميشود و ما نيز راهي نداريم جز آن كه به چشمي ديگر به قايقراني، تيراندازي و تيراندازي با كمان خود نگاه كرده و زمينه توسعه بيشترشان را در سطح كشور فراهم كنيم. بنابراين بايد كل رشتهها را در مقايسه با قبل بسنجيم كه در اين صورت حركت رو به جلوي ورزش ايران محسوس است.
علاوه بر اين بانوان نيز طي اين سالها درخشش قابل توجهي داشتهاند و شاهد آن نيز نخستين مدال طلايي بود كه ورزش ما در عرصه بازيهاي آسيايي گوانگجو چين به دست آورد و در حال حاضر نيز در چند رشته مثل تكواندو، تيراندازي، قايقراني و تيراندازي با كمان بانوان ما صاحب سهميه حضور در المپيك لندن شدهاند كه اين براي ما ارزشمند است و باعث شده تا وزارت ورزش و كميته ملي المپيك به ورزش بانوان توجه ويژهاي داشته باشند.
جدا از اين پيشرفتها كه به آن اشاره ميكنيد و كسي نيز در آن بحثي ندارد، اما ورزش ما بنا بر پتانسيلها و استعدادهاي موجود خويش نتوانسته است در عرصه بازيهاي المپيك نتيجه لازم را بگيرد. نمونهاش هم بازيهاي دور قبل در پكن است كه ورزش ما شرايط سختي را تجربه كرد و در آخرين روزها صاحب يك طلا و يك برنز شد. وقتي خوب نگاه ميكنيم ميبينيم كه ورزش ما دست به فرصت سوزي ميزند و نميتواند با مديريتي درست و اصولي و برآورد لازم از شرايط موجود، رشتههاي مدالآور را بخوبي براي حضور در المپيك هدايت كند. براي مثال بايد عرض كنم كه در كشتي اگر خوب برنامهريزي و حركت كنيم، اين قابليت را داريم كه در لندن 2012 صاحب سه مدال طلا شويم و همه اينها منوط به اين است كه با بهرهگيري درست از فرصتها و عامل زمان، آگاهانه به جلو حركت كنيم. متاسفانه هميشه در ميدان عمل نتايج ديگري براي ما رقم خورده و اينها درد امروز ورزش است كه بايد راهي براي برون رفت آز آنها يافت.
افشارزاده: مخالف جدايي رضا مهماندوست از تيم ملي تكواندو بودم، اما حضور موثر هادي ساعي باعث شد تا مسائل حاشيهاي پيرامون اين تيم به سرعت جمع شود تا همچنان روي مدالهاي اين رشته در المپيك حساب كنيم
من هم حرف شما را قبول دارم و آن را از نزديك لمس كردهام. در اين 191 روز باقي مانده تا شروع بازيهاي لندن، ما بايد در تورنمنتهاي بسيار قوي و معتبر شركت كنيم و از شكست نيز نهراسيم.
بايد سعي كنيم ورزشكاراني را كه توانايي كسب مدال در المپيك لندن را دارند در مسابقات مهم و بزرگ شركت دهيم كه حضور در اين ميدانها ميتواند مدالآوري ورزش ما در المپيك لندن را تضمين كند. اگر از ميادين بينالمللي و بزرگ دور شويم همين مسائلي كه شما به آنها اشاره كرديد دوباره براي ورزش ما در كارزار المپيك رقم خواهد خورد.
ما الان بايد تقويم جهاني سال 2012 را پيش روي خود قرار دهيم و در تورنمنتهاي قوي و موثر در رشتههاي مختلف شركت كنيم. ما بايد در اين رقابتها با هر مبلغ و هزينهاي كه شده با تمام توان شركت كنيم و نهراسيم از اينكه در اين رقابتها، يك ورزشكار المپيكي ما تن به شكست دهد.
بيترديد شكست در چنين تورنمنتهايي مقدمه پيروزي در ميادين بزرگتر است و اصولا تا شكستي نباشد مربي و ورزشكار متوجه نقاط ضعف خود نخواهند شد.
كشتي آزاد و فرنگي، تكواندو و وزنهبرداري ما بايد خوب براي حضور در المپيك تجهيز شوند و احسان حدادي نيز در دووميداني به دقت زير نظر گرفته شود تا اين بار در المپيك لندن ارزشهاي وجودياش را به نمايش گذاشته و بختش را براي كسب يك مدال با ارزش بيازمايد. معتقدم اگر دقت لازم را نداشته باشيم فرصت سوزي خواهيم كرد و نخواهيم توانست پاسخگوي انتظارات مردمي باشيم.
يكسري از مسائل ورزش در زمينه چگونگي حركت كردن و انجام تمرينات براي حضور در المپيك بديهي به نظر ميرسد و نبايد از تجارب قبلي كه در عرصه بازيهاي گذشته براي ما حادث شده به سادگي عبور كنيم.
بديهي است در كشتي بايد نفرات المپيكي از هر نظر به لحاظ تغذيه و كنترل وزن، بدنسازي و نوع تمريناتشان تحت نظر باشند تا بدون هيچ مشكل و دغدغه خاطري براي حضور در بازيهاي لندن آماده شوند.
در كنار اينها بايد روانشناساني حاذق در كنار تيمهاي ملي حضور داشته باشند كه خوشبختانه با تشكيل مركز مشاوره و مهارتهاي ذهني به مسووليت دكتر خبيري و حضور هفت نفر از بهترين روانشناسان و افرادي كه تبحر لازم را در اين زمينه دارند، تيمها و ورزشكاران ملي ميتوانند از خدمات اين مركز مشاوره كه در آكادمي ملي المپيك مستقرند، بهرهمند شوند.
از سوي ديگر دوشنبه هر هفته از ساعت 12 تا 14 كميته تداركاتي بازيهاي المپيك لندن با حضور روساي كميتههاي مختلف جلسه خواهد داشت، هر سهشنبه از ساعت شش تا 9 صبح جلسه هيات اجرايي كميته ملي المپيك را خواهيم داشت و اين هيات برنامه فدراسيونها را در راه حضور در بازيها به دقت رصد خواهد كرد و در هر نوبت نيز يكي دو نفر از روساي فدراسيونها حضور خواهند داشت تا ضمن ارائه گزارشي از فعاليتهاي صورت گرفته، در صورت وجود مسائل و مشكلاتي آنها را در ميان گذاشته و نسبت به رفع آنها اقدام شود. در جلسه آينده هيات اجرايي رئيس فدراسيون جودو شركت خواهد كرد.
اما در جودو متاسفانه شرايط خوبي حاكم نيست و تاكنون حتي موفق به كسب يك سهميه المپيك نشدهايم. جيرو سرمربي ايتاليايي نيز كه با تنزل جايگاه مواجه شده و قرار است تيم ملي به صورت شورايي اداره شود. اين دقيقا همان نكتهاي است كه در سوال قبلي به آن اشاره كردم كه بعضا نميخواهيم با اتخاذ تصميمات درست، از فرصتها كمال استفاده را در راه نتيجه گيري داشته باشيم. به هر حال وقتي سياستي به بن بست رسيده، نبايد بر ادامه آن پاي فشرد، اين طور فكر نميكنيد؟
متاسفانه تمام تغييراتي كه طي اين سالها در قوانين فدراسيون جهاني صورت گرفته جملگي به ضرر جودو ايران بوده و نتوانستهايم به سرعت خود را با تحولات همراه سازيم. از سوي ديگر و به دليل دوري از اروپا نميتوانيم در تمام مسابقات بينالمللي و گزينشي المپيك كه در سطح قاره و به فواصل كم از يكديگر برگزار ميشود شركت كنيم.
اين براي ما يك آسيب است و همان طور كه شما هم اشاره كرديد استخدام يك مربي خوب خارجي تا امروز نتوانسته براي جودو ايران كارساز شود. به شخصه اعتقاد دارم طي اين مدت «جيرو» بايد ارزشهاي فني خود را بروز ميداد.گرچه اعتقاد دارم اميني در مقام رييس فدراسيون كارش را بلد است، اما فضاي كاري لازم آنچنان كه بايد براي او فراهم نشده است.
يك قسمت مشكلات امروز جودو مشكلات مالي است، اما من همه چيز را از اين دريچه نميبينم. يقينا همدلي و همزباني براي جودو لازم است تا خود را از وضعيت موجود رهايي بخشد. نه تنها جودو بلكه در هر فدراسيوني كه ميخواهد موفق باشد بايد اين فضاي خوب همدلي فراهم باشد و خانواده آن رشته با يكديگر كار كرده و پشت به پشت هم دهند، نه اينكه تو كار هم گذاشته و اختلافات در آن بيداد كند.
در همين رشته تكواندو اگر ميبينيد موفق هستند به دليل انسجام و تفاهمهاي شكل گرفته است كه ما نمونه آن را نيز در كشتي و وزنهبرداري شاهد هستيم، اما شكاف و اختلافي كه در جودو هست اجازه نداده تا ما از برنامههاي خود در اين رشته به نتيجه لازم دست يابيم، به نوعي سرمربي ايتاليايي نيز در اين كشاكشها، نتوانست پاسخگوي انتظارها باشد.
نگاهي به سير ورزش ايران از گذشته تا امروز حكايت از اين دارد كه صرف پول، حلال مشكلات ورزش نبوده است. در حقيقت در بيشتر مواقع اين غيرت و تعصب ورزشكاران ايراني بوده كه در بزنگاه رقابتهاي جهاني و المپيك فوران كرده و افتخارات ارزشمندي را به نام ورزش ايران نوشته است. شايد اگر پول حرف اول را ميزد، نبايد فوتبال ما به وضعيت فعلياش دچار ميشد.
صددرصد با حرف شما موفقم و بعضي مواقع نيز پول زياد آفت ورزش شده است. يعني بايد زمينه جذب و سرمايهگذاري پول در آن رشته يا براي فلان ورزشكار وجود داشته باشد كه اگر نباشد نتيجه معكوس خواهد بود. در فوتبال الان بازيكناني داريم كه سالانه يك ميليارد تومان ميگيرند اما در عين حال تيم فوتبال اميد ما از دور رقابتهاي انتخابي المپيك به سادگي كنار ميرود يا مربياني داريم كه مبالغ كلان يك ميلياردي در فوتبال ميگيرند، اما حاضر نيستند يك ريال از جيبشان براي بازآموزي دانش خويش نزد يكي از مربيان و مدرسان خارجي هزينه كنند.
يعني سه تا شش ماه براي ارتقاي دانش و تجربه خود نزد يك مربي شناخته شده خارجي بروند و يافتههايشان را به فوتبال ايران منتقل و خرج كنند. از سوي ديگر شاهد هستيم كه يك مربي در طول يك فصل چند تيم عوض ميكند كه همه اينها ضررها و آسيبهايي است كه به فوتبال ما و پيكره ورزش وارد ميشود.
به نظر ميرسد بايد روي عرق و تعصب ورزشكاران ايران براي نيل به موفقيت در المپيك لندن حساب ويژهاي گشود.
فضايي كه الان در ورزش ايجاد شده، فضاي من و تويي و فضاي تقسيم غنائمي نيست و همانطور كه در ابتدا نيز عرض كردم، امروز فضاي گفتمان و تعامل خوبي بين كميته ملي المپيك و مسوولان وزارت ورزش و جوانان برقرار است. در قبل و بويژه براي حضور در بازيهاي آسيايي گوانگجو از صددرصد قواي فكري و جسمي كه بايد در راه حضور در اين بازيها ميگذاشتيم، 30 تا 40 درصد هدر ميرفت، اما در حال حاضر هيچ دغدغه خاطري چه در سطحوزارت و چه در سطح فدراسيونها كه به عنوان عامل بازدارنده عمل كند، نداريم و همانطور كه شما بدرستي اشاره كرديد آن شجاعت، همبستگي و عرق ملي است كه ميتواند زمينهساز موفقيتهاي بزرگ ما در عرصههاي جهاني و المپيك شود، امروز در ورزش ما حاكم است.
من به شخصه اميدوارم اين فضاي همدلي تا پايان بازيهاي المپيك نيز ادامه داشته باشد تا ما بتوانيم به ياري خدا و همت ورزشكاران ايراني، به جايگاه شايسته ورزش كشورمان در لندن 2012 دست يافته و ضمن پاسخگويي مثبت به انتظارات مردم و مسوولان، آينده بهتري را براي ورزش ايران در دنيا نويد دهيم.
با مشكل كمبود بودجه كه مواجه نيستيد؟
نه، خوشبختانه در حال گرفتن بودجه وعده داده شده هستيم و مشكلي در اين رابطه وجود ندارد. در تقسيم بودجه نيز ما فدراسيونها را به سه دسته فدراسيونهاي مدالآور، فدراسيونهاي دريافت كننده سهميه المپيك و فدراسيونهاي ناموفق در كسب سهميه تقسيم كردهايم و بودجه را متناسب با اين وضعيت در اختيارشان قرار دادهايم. به طور مسلم رشتههايي كه ناموفق عمل كردهاند، بودجهشان قدري كاهش يافته است.
در كل ما در كميته ملي المپيك به بودجهاي كه از طريق آن بتوانيم پاسخگوي تمام نيازهاي فدراسيونها باشيم، دسترسي نداريم و اميدواريم با نگاه مثبتي كه در اين زمينه مسوولان ورزش و بويژه دولت خدمتگزار دارند، بتوانيم شرايط بهتري را براي ورزش قهرماني خود فراهم آوريم. بايد تاكيد كنم كه حمايتهاي ما از رشتههاي مدالآور امسال و سال آينده تا لحظه اعزام تيمها به المپيك (6 مرداد 91) همچنان با قدرت ادامه خواهد يافت.
شما از ابتدا كه بحث حضور تيم اميد در المپيك مطرح شد، مدام تاكيد داشتيد كه بايد يك مربي خوب خارجي را براي اين تيم استخدام كرد تا اين مربي تيم را به سر منزل مقصود برساند؛ موضوعي كه بعدها بر همگان ثابت شد. به شخصه اعتقاد دارم اگر ميخواهيم طلسم 40ساله عدم راهيابي به بازيهاي المپيك را بشكنيم بايد از همين الان كار را شروع كرد و با جمع كردن جوانان با استعداد، زمينه تشكيل تيمي قدرتمند را فراهم نمود. در حالي كه هميشه تيم اميد دو متولي داشته ( فدراسيون و كميته ملي المپيك ) شما چگونه ميخواهيد اين دوگانگي را در عمل به سرانجام رسانده و كاري اساسي براي اميدهاي فوتبال شكل دهيد؟
در وزنهبرداري، كشتي آزاد و فرنگي، تكواندو و... رسم معمول بر اين بوده كه فدراسيونها مربيان مورد نظر خود را معرفي كرده و ما نيز خيلي راحت با آنها مينشستيم و توافق ميكرديم، اما از اول اعتقاد من بر اين بود كه اين تيم اميد را كه بر سر حضور بازيكنانش در تمرينات تيم دعوا بود، رها كرده و با استخدام دو مربي خوب خارجي به آنان ماموريت دهيم كه با سفر به استانهاي مختلف و اقصي نقاط كشور، بازيكنان جوان مستعد را شناسايي و به اردوها دعوت كنند.
دليلم هم اين است كه ما در شهرستانها بازيكنان خوب زيادي داريم كه بعضا از چشم كساني كه در تهران نشستهاند و ميخواهند تيم انتخاب كنند دور ميماند. مربياني كه فقط چشمشان به ليگ است و نميخواهند با يك كار اساسي به اين بازيكن سالاريها پايان دهند.
شما مطمئن باشيد اگر اين نظر ما اجرا ميشد و فدراسيون در مقابل ما جبهه نميگرفت و همكاري خوب و ويژهاي را سامان ميداد حتما تيم اميد ما موفق ميشد به بازيهاي المپيك راه يابد. ضمن آنكه با اين كار نيروهاي جديدي به فوتبال ايران معرفي ميشدند كه ميتوانستند براي سالها در تيم ملي، عصاي دست مربيان باشند. اكنون و در 191 روز باقي مانده تا شروع المپيك، تمام فكر و ذكرمان بايد معطوف به آمادهسازي تيمها و ورزشكاران باشد، اما مطمئن باشيد كه از فرداي پايان بازيهاي لندن (25 مرداد91) برنامههاي خود را در رابطه با تيم اميد آغاز خواهيم كرد.
پيشبيني شما از كسب مدالي ورزش ايران از بازيهاي المپيك لندن چيست؟
فعلا نميتوانم پيشبيني داشته باشم، شايد در ارديبهشت و خرداد سال آينده بتوانم پيشبيني خود را ارائه دهم، چون هنوز در پيچ و خم كسب سهميه هستيم و بايد ببينيم در آينده چه پيش خواهد آمد. البته ما همچنان روي مدالهاي تكواندو، كشتي آزاد و فرنگي و همينطور ماده پرتاب ديسك حساب ميكنيم و ميتوانم اينجا اين قول را به شما بدهم كه نتيجه ما در المپيك لندن، بهتر از پكن خواهد بود.
به هر حال با همين بضاعت موجود نيز ميتوانيم پنج طلا در لندن بگيريم، موافقيد؟
اهداف اوليه ما هم همين بوده، اما اين دليلي نميشود كه چشم به نتايج بهتر نداشته باشيم. در حقيقت نتايج ما در لندن 2012، نقطه عطفي در تمام ادوار المپيكها خواهد بود، قول ميدهم.
حجتالله اكبرآبادي - گروه ورزش