نیم قرن پیش، خانوادهای مؤمن و متدین، از قبیله مرادقلی که در مبارزه با خوانین دوران ظلم و ستمشاهی از سیستان و بلوچستان، بهعلت خشکسالی و آزار و اذیت و زورگویی خوانین شاه معدوم به شمال ایران کوچید و در روستایی بنام «کلاته گرگان» مسکن گزید. روزگار را با لقمه نانی حلال و طیب و طاهر و با کار در زمینهای کشاورزی سپری میکرد.
به سال 1335در نخستین روز ماه شهریور پسری زاده شد. نامش را «امیر» نهادند. امیر مرادقلی فرزند میران؛ اما هیچ کس آن روز نمیدانست که امیر قبیله میران روزگاری از امیران قبیله خواهد شد.
«سرگرد خلبان شهید امیر مرادقلی» پس از طی دوران طفولیت، در زادگاه خود به مدرسه رفت و با اخذ دیپلم متوسطه در سن 19سالگی در آزمون ورودی دانشکده افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم و فنون نظامی پرداخت. به حسب خلاقیتهایش، به جهت یک دوره تکمیلی خلبانی، عازم امریکا شد. او که از یک خانواده مؤمن و متدین بود، نمازش را آنجا نیز ترک نکرد، هنگام نماز بعضی که مسیحی بودند با حیرت به او می نگریستند، وقتی از امیر پرسیده شد، این چه نوع نیایشی است؟
گفت: من با ایستادن و تعظیم، رکوع و سجده در مقابل خدای یکتا، خود را نیست میبینم و هر چه هست اوست، که خدای زمین و آسمان هاست. نوع نگاهش به جهان هستی و به پروردگار و بصیرتی محمدی که از دین اسلام داشت، مورد انتقاد رژیم ستمشاهی قرار گرفت، پس از بازگشت از امریکا، بعد از فراغت از تحصیل و طی دوره مقدماتی، خدمت رسمی خود را در یگانهای نیروی زمینی آغاز کرد.
در سال 1356 کمکم وارد عرصه مبارزه با شاه معدوم شد، به همین علت تحت کنترل ساواک قرار گرفت، یکبار بهطور ناگهانی به خانهاش می ریزند؛ اما امیر با درایتی که داشت، اعلامیههای حضرت امام را در جای امنی نگهداری میکرد، ساواکیها دیگر دست از سرش بر نمیداشتند مرتب او را مورد آزار و اذیت قرار میدادند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی امیر به تمام آرزوهایش رسید و خود را وقف خدمتگزاری به اسلام و جامعه و خاک وطنش کرد. امیر عاشق آسمان بود و آرزو داشت که آخرین پروازش از عمق آسمان لایتناهی به عز قدس الهی باشد.
با آغاز جنگ تحمیلی، در«لشکر 55 هوابرد شیراز» عضو گروه تجسس(P3F) شد. در همه ماموریتهای محوله حضوری فعال داشت و به درجه سرلشکری نائل شد.
به نقل از همرزمانش که می گویند؛
روزی امیر سرلشکر خلبان «امیر مرادقلی» هنگامی که بر فراز خلیج فارس پرواز می کند، چند هواپیمای آمریکائی هواپیمای امیر را احاطه می کنند، در تماسی با امیر می گویند: برو به خانه ات برگرد.
امیر با صلابت و قاطعيت به آمریکايی ها می گوید: من در فضای خانه ام هستم، تو متجاوزی، برو به خانه ات که اینجا جای تو نیست.
چند بار تکرار می کند:تو متجاوزی برگرد به خانه ات ای آمریکائی... برگرد ...
امیر اهل بصیرت بود و ولایت، شرافت اش، هویتش بود، هویت او مسلمان معتعد اسلامی بود، در ماموریت های زیادی علیه دشمن بعثی، شجاعانه جنگید و سرانجام در روز بیست و یکم بهمن ماه 1363 بر اثر سانحه هوایی در «شیراز » به شهادت رسید. آری عاقبت امیر سرلشکر به آرزوی قلبی اش، در آخرین پرواز از عمق آسمان لایتناهی به عز قدس الهی بال کشید و رسید.