يكي از اهداف بزرگ انقلاب اسلامي، محروميتزدايي بوده و هست. افكار عمومي ايران عكسهاي حلبيآبادهاي متعددي را كه در حاشيه شهرهاي بزرگ ايجاد شده بود، مدرسههاي كپري ، كودكان پابرهنه، مزارع خالي از كشاورز، كشاورزاني كه با ترك خانه و كاشانه خود مجبور به كارگري و دستفروشي در شهرها شده بودند، توسعه پفكي و خالي از محتواي اقتصاد ايران كه باعث رشد شديد تورم، كاهش توليد ناخالص ملي و بدهكارشدن كشور شده بود و ساير نشانههاي رنگپاشيدن به محروميت عميق و واقعي ايرانيان را از ياد نبردهاند.
افراط و تفريطها، ريخت و پاشها، تدوين برنامههاي متناقض و لحظهاي كه به ميل و رغبت با حال خوب و بد محمدرضا پهلوي وابسته بود، وابستگي كشور به بيگانگان و تدوين برنامهها و صرف بودجههاي ملي در مسيري كه در نهايت به تامين منافع بيگانگان منتهي شود همه و همه باعث شد ثروت ايران به كمتر جايي كه برسد همانا محروميتزدايي بوده است.
ضعف اقتصاد ايران و از همگسيختگي آن با وجود نمونههايي چون ظهور صنايع مونتاژ و واردات گسترده مواد غذايي كه باعث نابودي كشاورزان ايراني شد، آنقدر آشكار بود كه صداي آشپز را هم درآورد.
جالب است در اوج خفقان و سانسور فرهنگي ـ هنري حكومت پهلوي، محروميت ايرانيان و ضعف و تناقض برنامههاي توسعهاي و اقتصادي ايران با منافع واقعي مردم به سينما نيز وارد شد و در فيلمهايي چون مجموعههاي طنز تلخ مشهور به «صمد» منعكس شد.
كسانيكه علاقه و دستي در سينماي ايران دارند حتما قسمت «صمد خوشبخت ميشود» اين مجموعه را ديده و با طنز تلخ و گزنده آن آشنايي دارند.
فيلم در اوج اختناق پهلويها، زندگي روستايي سادهدلي را به تصوير ميكشد كه در سوداي زرق و برق تصوير شده از زندگي پوچ شهري و كسب درآمد بيشتر راهي تهران ميشود و حوادثي كه برايش اتفاق ميافتد، نمادي از اوج محروميت واقعي ايرانيان را به تصوير ميكشد و از ظلمي كه بر اكثريت جامعه ايران رفته سخن ميگويد.
عجيب نيست كه در ميان قسمتهاي متعدد ماجراهاي «صمد» همين قسمت بسيار مورد توجه منتقدان واقع شد و براي پوشانيدن ابتذال ساير قسمتهاي آن مورد استفاده قرار گرفت.
محروميتزدايي در كارنامه انقلاب
انقلاب اسلامي ايران با وجود قدمهاي موثري كه براي رفع محروميتزدايي ايرانيان برداشتند، هيچگاه ادعا نكرده كه كاملا در اين راه موفق بوده است.
چراكه هنوز هم نشانههاي محروميت در برخي مناطق ايران پهناور به چشم ميخورد كه انقلاب براي رفع آن مجال نيافته است.
هرچند توطئههاي استكبار در عمر 33 ساله انقلاب مانند جنگ تحميلي در كندكردن حركت نظام در محروميتزدايي نقش داشته است، با اين حال نبايد و نميتوان نقش چالش مديريت و عدمانسجام و برنامهريزي در كندشدن رسيدن به هدف محروميتزدايي را ناديده گرفت.
با اين حال، معتبرترين نهادهاي ارزيابي بينالمللي به موفقيت انقلاب اسلامي در بهبود شاخصهايي كه ميتوان در مجموع نام آن را محروميتزدايي گذاشت، صحه گذاشتهاند. يكي از معروفترين اين گزارشها، گزارش توسعه انساني سازمان ملل است كه هر سال توسط برنامه توسعه سازمان ملل متحد منتشر ميشود.
شاخصهاي در نظر گرفتهشده در اين گزارش به نحو شفافي توصيفكننده ميزان محروميتزدايي در كشورهاست. چراكه در اين گزارش متغيرهايي چون آموزش، بهداشت، درآمد سرانه، اميد به زندگي و... مورد محاسبه قرار ميگيرد.
تمامي كشورهاي جهان در اين گزارش مورد ارزيابي قرار گرفته و به چهار دسته كشورهاي با توسعه انساني بسيار زياد، كشورهاي با توسعه انساني زياد، كشورهاي با توسعه انساني متوسط و كشورهاي با توسعه انساني كم تقسيم ميشوند.
براساس آخرين گزارش توسعه انساني سال 2010، ايران به گروه كشورهاي با توسعه انساني زياد منتقل شده حال آن كه در سال 1980 يعني 1358 و يك سال پس از پيروزي انقلاب، ايران جزو گروه كشورهاي با توسعه انساني متوسط بوده است.
اين ارزيابي كه گفته دولتهاي ايران و مصداق گزارشهاي رسمي و «تعريف از خود» هم نيست، به خوبي موفقيت تلاشهاي ايران در محروميتزدايي را نشان ميدهد.
شاخصها سخن ميگويند
مقايسه آماري جهت ميزان محروميتزدايي در طول 33 سال گذشته نبايد ارقام و شاخصها را پيچيده كرد. نگاهي به چند شاخص مهم، اما ساده خود همه چيز را توضيح ميدهد.
در يك نگاه كلي ايران از نظر شاخص توسعه انساني يا همان متغيرهاي چهارگانهاي كه مستقيما در رفع محروميت موثرند، در 33 سال گذشته جهش 26 پلهاي داشته و از رقم 559/0 در سال 1980 با رشد 21.8 درصدي به رقم 777/0 از عدد يك رسيده است.
به عبارت بهتر، ايران در سال 1980 رتبه 110 را در ميان كشورهاي جهان داشته، اما اكنون به رتبه 84 صعود كرده است. قدرت خريد هر ايراني نيز در سال 1980 معادل 2970 دلار بوده است كه سال 2011 به 11 هزار و 490 دلار رسيده است، يعني 8 هزار و 520 دلار افزايش.
اگر اين رقم افزايش را تقسيم بر 33 سال عمر انقلاب كنيم، خواهيم ديد هر فرد ايراني هر سال 258 دلار درآمد سرانهاش اضافه شده است.
ايران با دستيابي به اين رقم در رتبه 58 جهان از نظر درآمدي قرار گرفته است. بخش ديگري از گزارش توسعه انساني ملل متحد به توليد ناخالص داخلي ايران اشاره دارد كه براساس آخرين برآوردها، ايران از اين نظر نوزدهمين كشور جهان است.
اميد به زندگي و سواد
اميد به زندگي، شاخص مهم ديگري براي سنجش محروميتزدايي است. اين شاخص نشان ميدهد كه متوسط عمر مردم يك كشور چقدر است و آنان تا چه ميزان ميتوانند زندگي كنند.
براساس ارزيابي گزارش توسعه انساني ملل متحد، اميد به زندگي در ايران در سال 57 يا 1979 كمتر از 57 سال بوده است، اما اين رقم در سال 2010 به 72 سال افزايش يافته و رتبه ايران در جهان به 108 ارتقا يافته است.
جالب است كه ژاپن به عنوان كشوري كه اميد به زندگياش در جهان اول است، تنها 10 سال از ايران بالاتر بوده و در رقم 83 سال متوقف مانده است.
نرخ بيسوادي و سواددار بودن نيز يكي از شاخصهاي اساسي محروميتزدايي است. سازمان ملل متحد ميگويد در سال 57 نرخ باسوادي در ايران 47 درصد بود كه در سال 2010 به 82.3 درصد رسيده است. دسترسي به آب آشاميدني سالم نيز از 51 درصد در سال 57 به 94 درصد در سال 89 رسيده است.
اعتراف به سربلندي
با وجود تمام اين آمار و شاخصها، آنچه كارنامه انقلاب اسلامي در طول 33 سال گذشته از نظر محروميتزدايي را موفق و سربلند ميسازد، پيروزي ايران در رقابت با ساير كشورهاي خاورميانه است.
كشورهايي كه در طول 30 سال گذشته تلاطمهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، امنيتي و بينالمللي چون ايران را تجربه نكردهاند و به عنوان مثال 8 سال از عمر خود را در جنگي نابرابر سپري نكردهاند.
به عبارت بهتر ايران در رقابتي نابرابر به اين پيروزي دست يافته است. آخرين گزارش توسعه انساني ملل متحد در سال 2010، ارزيابي نهايي خود از ايران را اينچنين اعلام ميكند: ايران با 10 رتبه پيشرفت نسبت به سال 2005 ، به يكي از هفت كشور دنيا با بيشترين پيشرفت در شاخص توسعه انساني تبديل شده است... ظاهرا توطئههاي رنگارنگ در 33 سال گذشته اثري در شتاب انقلاب اسلامي در محروميتزدايي نداشته است و اين را ما كه نه، «آنها» ميگويند.
سيد علي دوستي موسوي - گروه اقتصاد