اولين سفير ايران در تونس بعد از انقلاب اين كشور، دكتراي فرهنگ و ارتباطات از دانشگاه امام صادق(ع) دارد و البته قبل از آن كه به وزارت امور خارجه برود، تجربههاي متفاوتي در عرصههاي خبر و اطلاعرساني داشته است. دبير و سردبير بخش هاي مختلف صدا و سيما، موسس بخش گفتگوي خبري شبكه 2 در سال 79، مدير دفتر شبكه العالم در بيروت به مدت 3 سال و چند سمت ديگر، مجموعه تجربيات وي را تشكيل ميدهد.
البته جبلي قبل از ديپلمات شدن، به نوعي تجربه حضور در دستگاه ديپلماسي كشور را داشته چراكه وي از
مهر سال 87 تا پايان سال 88 معاون رسانهاي سعيد جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي بوده است.
اينك، او اندكي بيشتر از يك سال است كه در تونس زندگي ميكند و طبق آنچه گفته شد، شايد تا امروز كه در حال خواندن اين گفتوگو هستيد، استوارنامهاش را به مقامات ارشد تونسي ارائه كرده باشد. جبلي تونس را کشوري پرتحرك با مردماني سختكوش معرفي ميكند كه البته درگير تصاوير اگر نگوييم سياه اما خاكستري از ايران بودهاند چراكه به علت سياستهاي بن علي، ارتباط درستي ميان 2 كشور برقرار نبوده است. سفير ايران در تونس در همين باره خاطره جالبي هم ذكر كرد و گفت: «چندي قبل سردبير يكي از روزنامههاي معروف تونس را كه با ما هم سرسازگاري نداشت، به ايران فرستاديم. وي وقتي به كشورش برگشت، در 5 شماره اقدام به چاپ گزارشهايي درباره ايران كرد. گزارشش هم در ابتدا با اين جملات آغاز ميشد كه: ايران كشور عقبماندهاي است، ايران كشور بستهاي است كه حتي حقوق زنان هم در آن ناديده گرفته ميشود، تهران شهر غيرمتمدني است و...» تمام اينها عبارتهايي است كه 33 سال در ذهن ما فرو كرده بودند، اما بگذاريد من به شما بگويم ايران چه جور سرزميني است: ايران كشور متمدني است، كشور پيشرفتهاي است، وقتي در خيابانهاي تهران قدم ميزنيد فكر ميكنيد در اروپا قدم ميزنيد، زنان آزادانه در ايران زندگي ميكنند و...».
شنيده بودم كه تونس كشور زيبايي است، اما نشنيده بودم كه به رغم ساحلي بودنش، از دماي شرجي مناطق دريايي برخوردار نيست. وقتي جبلي مشاهدات خود از تونس را بيان ميكرد، بيشتر از قبل مشتاق واكاوي و روابط در اولين كشور عربي درگير بهار عربي و بيداري اسلامي شدم.
شما بيش از يك سال است كه به عنوان سفير در كشور تونس به فعاليت مشغوليد. اگر قرار باشد اين كشور را توصيف كنيد، چه ميگوييد؟
جملهتان را تصحيح ميكنم. بنده بعد از انقلاب تونس به عنوان سرپرست به اين كشور اعزام شدم و اخيرا موافقت دولت تونس با پيشنهاد سفير شدنم را دريافت كردهام و از تهران كه به تونس برگردم، به عنوان سفير مشغول به كار خواهم شد.
ماموريت سفير پيشين ايران در تونس چه زماني به اتمام رسيد؟
قبل از پيروزي انقلاب تونس، ماموريت ايشان به پايان رسيده بود. بنده نيز بلافاصله به عنوان سرپرست سفارت ايران به تونس اعزام شدم ولي با توجه به تحولات تونس، تا كارهاي اداري بين دو كشور انجام شود، حدود يك سال طول كشيد.
خب، برگرديم به سوال اول و اين كه تونس چه جايگاهي در آفريقا و در كل دنيا دارد؟
تونس در طول تاريخ، كشور تاثيرگذاري در منطقه و بخصوص در شمال آفريقا و مغرب عربي بوده است. مساحتش160 هزار كيلومترمربع و حدود يك دهم مساحت ايران است، اما به لحاظ تاثيرگذاري منطقهاي و تاريخي شباهت زيادي به ايران دارد. ايران در دورههاي تاريخي مختلفي كه پشت سر گذاشته، تاثيرگذار بوده است. تونسيها هم همين ويژگي را دارند. موقعيت جغرافيايي كه از آن برخوردارند يعني در مركزيترين نقطه شمال آفريقا ـ كه نزديكترين نقطه به اروپاست ـ باعث شده تا تونس چه در دوره قبل از اسلام و چه بعد آن از جايگاه خاص و تاثيرگذاري برخوردار بوده باشد. بسياري از فاتحين اروپا و اندلس، از تونس هدايت شدند و وقتي هم كه مسلمانان در اروپا شكست خورده و مجبور شدند به مناطق اسلامي بازگردند، بخش عمدهاي از آنها در تونس مستقر شدند. از سوي ديگر اين كشور به دليل جايگاه منطقهاي كه دارد، تنوع فرهنگي نيز دارد. البته جامعه تونس در كل يكدست است.
تنوع فرهنگي مورد نظرتان چگونه و بر اثر چه عواملي به وجود آمده است؟
تنوع فرهنگي به دليل عبور كاروانهاي تجاري است، در طول تاريخ كاروانهاي مختلف از اين سرزمين هم از دريا و هم از خشكي عبور ميكردهاند و ارتباط ميان فرهنگي فراواني بين اين نقطه با جنوب اروپا و كل اروپا برقرار شده است. لذا به طور مستمر بين تونس و دنياي بيرون ارتباط برقرار بوده و مردم اين كشور به لحاظ جامعهشناختي و روانشناختي، مردمي منسجم و با اعتماد به نفس هستند، جزو افراد تحصيلكرده در جهان محسوب ميشوند و فرهيختگي در اين جامعه سطح بالايي دارد. جامعه نسبت به تحولات اطراف خودش حساس است و آگاهي دارد. چراكه جامعه از حضور نخبگان در حد بالا بهرهمند است.
درصد سواد و تعليم و تربيت را به طور دقيق در خاطر ندارم كه به شكل آمار خدمت شما ارائه دهم، اما نسبت به كشورهاي هم حوزه خودش اعم از اسلامي و غيراسلامي، از سطح بالاتري برخوردار است.
به لحاظ مذهبي چطور؟
تونس جامعه منسجمي به لحاظ اعتقادي و فرهنگي دارد. دين اكثريت آنان را مذهب مالكي تشكيل ميدهد. تونسيها به لحاظ فعاليت، افراد جدي و كاري هستند و برخلاف تصوري كه درباره برخي كشورهاي عربي وجود دارد، خوشگذران شناخته نميشوند. اين را هم نه كه فكر كنيد به خاطر اين ميگويم كه در آنجا زندگي و كار ميكنم يا علقه عاطفي نسبت به اين كشور پيدا كردهام بلكه از آن جهت ميگويم كه واقعا اين كشور جايگاه ممتازي در ابعاد مختلف دارد. اصطلاحي هست كه ميگويد اگر شما تونس را داشته باشيد، گويي كل شمال آفريقا را داريد و به تبع آن، كل منطقه مغرب عربي را داريد. شما اگر تونس را با كشورهاي اطرافش يعني ليبي و الجزاير مقايسه كنيد، اختلافهاي شخصيتي و جامعهشناختي اين كشور با آنها را متوجه ميشويد. متفكران مشهوري از تونس برخاستهاند كه معروفترينشان ابن خلدون است كه به نوعي موسس علم جامعهشناسي محسوب ميشود. تونس علاوه بر حوزه علوم انساني، سرمايه قابل توجهي از مبارزات استقلال طلبانه نيز در كارنامه خود دارد. مبارزان استقلال طلب تونس عمدتا افرادي بودند كه در منطقه عربي صاحب تاثير بودند و به نوعي ايدهها و افكار آزاديخواهانه نه تنها در تونس بلكه در شمال آفريقا داشتهاند. آنها همانند الجزايريها مبارزات متعددي براي رهايي از استعمار فرانسه انجام دادند، اما اولين كشوري بودند كه از زير استعمار فرانسه رهايي يافتند.
از سوي ديگر بعد از شكلگيري رژيم غاصب صهيونيستي، تونسيها جزو اولين كشورها و ملتهايي بودند كه به طور مستقيم وارد عرصه مبارزه با اين رژيم شدند. شيخ عبدالعزيز السعالبي كه از بنيانگذاران استقلال تونس است، بعد از اشغال بيت المقدس لباس رزم پوشيده و عازم بيت المقدس ميشود و به مبارزه با رژيم صهيونيستي ميپردازد. در آخرين تبادل اجسادي كه حزب الله لبنان با رژيم صهيونيستي 2 سال قبل انجام داد، تعداد بسيار زيادي از اين شهدا متعلق به تونس بود. در حال حاضر نيز تونسيها از مهمترين جوامعي هستند كه ايدههاي ضدصهيونيستي دارند. بشدت با اين رژيم عناد و ضديت دارند و هر گونه اقدامي كه در جهت عاديسازي روابط با رژيم صهيونيستي در هر نقطهاي از جهان رخ ميدهد، مردم تونس نسبت به آن واكنش نشان ميدهند. گرايش ضداستعماري مردم تونس هم ادامه دارد چراكه خاطرات تلخ استعمار فرانسه همچنان در ذهن آنان حضور دارد. لذا اگر بخواهم عرايضم را خلاصه كنم بايد بگويم مردم تونس با روشن بيني وقايع جهان را رصد ميكنند و با حفظ مبادي اصولي و اساسي نظير حمايت از مقاومت عليه صهيونيست با انقلاب جديدشان ثابت كردند همچنان در روند تحولات اساسي، پيشكسوت هستند.
در صحبتهايتان چندبار به پيشگامي تونسيها در امور مختلف اشاره كرديد، آيا حمايت مردم اين كشور از انقلاب اسلامي ايران نيز جزو اين پيشگام بودن محسوب ميشود؟
همين طور است، تونسيها جزو اولين كشورهايي بودند كه با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 57 به خيابانها ريختند و از مردم ايران و انقلابشان حمايت كردند. آنان نه تنها از انقلاب حمايت كردند بلكه از آن نيز الگو گرفتند و طبق گفته خودشان، ادبيات انقلاب و مبارزاتشان را نيز از ادبيات انقلاب اسلامي ايران به عاريه گرفتند. عباراتي مانند مستكبر، مستضعف و حزب اللهي. جالب است بدانيد كتاب انديشمندان ما نظير محمدباقر صدر، امام خميني(ره)، شهيد مطهري و شريعتي بين تونسيها، مشتريهاي فراواني دارد. در واقع اين كتابها الگوهاي ضداستبدادي و ضداسلامي را در اذهان مردم اين كشور شكل داده است و تونسيها اين مساله را ابراز ميكنند. بنابراين بين مردم ايران و تونس مشتركات فراواني وجود دارد. از اعتماد به نفس ملت ايران گرفته تا روحيه حقطلبي را ما ميتوانيم در مردم تونس مشاهده كنيم. در حال حاضر هم اين را حقيقتا عرض ميكنم كه هر جا بين تونسيها از ايران سخن به ميان آمد و از مردم و انقلاب ايران صحبت شد، با روي خوش و استقبال تونسيها مواجه شديم. خوشبختانه به بركت انقلاب اسلامي و پيامهايي كه براي جهان به ارمغان آورده، ظرفيت غيرقابل مقايسهاي با ديگر كشورها براي ايران در تونس وجود دارد. لذا ما وظيفه داريم تا بيشترين بهرهبرداري را از اين ظرفيت انجام دهيم تا دو كشور از امكانات يكديگر بهرهمند شوند.
اگر قرار باشد در اين مسير حركت كنيم، توصيه ميكنيد اولويت كار چه باشد؟
بايد در درجه اول، اولويت را به نزديك كردن دو ملت به يكديگر داد تا ملتها با فرهنگ و روحيه همديگر بيشتر آشنا شوند. در درجه بعدي بايد به صورت رسمي به سراغ ابعاد اقتصادي، سياسي و فرهنگي رفت.
تونس نقطه آغاز حركت ملتهاي مسلمان منطقه شمال آفريقا و خاورميانه بود، اما كمتر كسي انتظار آغاز اين حركت را از تونس داشت. به نظر شما چه واقعيتي در تونس از انظار پنهان مانده بود؟
بيداري اسلامي با تونس آغاز شد و اين به آن معني نيست كه موتور و انگيزه انقلاب تونس فقط جريانهاي اسلامي بوده است. قطعا اين گونه نبوده و گروههاي مختلف زيادي اعم از جريانات اسلامي، گروههاي چپ و... در تونس دست به دست هم داده و اين انقلاب را به ثمر رساندند. نقطه آغاز انقلاب تونس مشكل معيشتي و اجتماعي بود و وقتي كه اعتراضات اجتماعي بتدريج به شعارهاي سياسي تبديل شد، ماهيت اصلي اين حركت مردمي بيشتر روشن شد. البته حتي تا قبل از انتخابات نيز نميشد به اين صراحت از ماهيت اعتراضات مردمي سخن گفت، اما با برگزاري انتخابات تونس بعد از انقلاب و مشخص شدن گرايش مردم، ماهيت اسلامي انقلاب تونس پديدارتر گشت. تونسيها تا پيش از 23 اكتبر كه به طور آزادانه در يك انتخابات آزاد شركت كردند، هرگز تجربه حضور در يك انتخابات مبتني بر دموكراسي را نداشتند تا گرايش قلبي آنان به اسلام روشن شود. بنابراين افرادي كه شك داشتند انقلاب تونس نوعي بيداري اسلامي است، با مشخص شدن نتايج انتخابات، ترديدشان برطرف شد و به اين واقعيت رسيدند.
اين درست، اما شما پاسخي به سوال من نداديد و اين كه چه چيزي در تحليل جامعه تونس مغفول مانده بود؟
درباره دلايل حركتها و انقلابها به نظرم زود است تحليل جامعي ارائه دهيم چراكه هنوز هم در بحبوحه حوادث هستيم. فقط يك سال از عمر انقلاب تونس گذشته و اين در مقايسه با عمر ساير انقلابها، زمان كمي است. به عنوان نمونه تحليلي كه از دلايل وقوع انقلاب اسلامي در سال 58 ارائه ميشود با آنچه در سال 90 درخصوص ريشههاي انقلاب گفته ميشود قطعا متفاوت است. بر اين مبنا وقتي مقام معظم رهبري سال گذشته از تحولات كشورهاي عربي به عنوان بيداري اسلامي ياد كردند، شايد افرادي باور نكردند، برخي نيز ايران را متهم به موجسواري بر انقلابهاي عربي كردند ولي هشت نه ماه كه گذشت متوجه شدند چقدر تعبير مقام معظم رهبري درست بوده و جريان اسلامي پيشروترين و اصيلترين جريان اعتراضي در تونس بوده است. البته اين به هيچ وجه به معني كمكردن اهميت جريانات ديگر نيست. واقعيت اين است كه جريانات چپ و كمونيست، ليبرال و ميانه رو نيز در مبارزات قبل از پيروزي انقلاب و حكومت بن علي نقش داشتند، اما آنچه انتخابات اخير تونس نشان داد عمق واقعي گرايش تونسيها بود و اينكه جريان اسلامي فراگيرترين جريان آن كشور است. با مقايسه تعداد كرسيهاي پارلمان و مجلس تاسيس ميتوانيد اين را ببينيد. جريان اسلامي 89 كرسي را به دست آورد و بعد از آن جريان المعتمد كه به جريان اسلامي احترام ميگذارد، با 29 كرسي برنده شد. فاصله ميان تعداد كرسيها واقعيت تونس را نشان ميدهد.
اما آنچه باعث شد تا اين جريان وزن واقعي خود را نشان دهد، فشارهاي داخلي، استبدادهاي بن علي و فاميل بازي اين خاندان با پرچمداري همسرش ليلا طرابلسي بود. فشار ناشي از تبعيض طبقاتي و تبعيض منطقهاي كه در تونس به وقوع پيوسته بود باعث شد تا در كنار انسداد سياسي، مردم را به نقطه خروش برساند. بنعلي نفود زيادي در دستگاههاي حاكميت داشت و ترس و رعب فراواني را ايجاد كرده بود. او با دست بردن در قانون، همه چيز را به نفع خود تغيير داد. علاوه بر آن فشار پليسي شديدي وجود داشت و مردم تونس در ريزترين بخش زندگي خود، فشار پليسي را حس ميكردند و در صحبتهايي كه با آنها داشتم، آن را شبيه دستگاه ساواك ايران در زمان شاه توصيف ميكردند. لذا مجموعه اين شرايط جو نارضايتي عمومي را دامن زد. اگرچه برخي معتقدند انقلاب تونس بايد 2 سال پيش اتفاق ميافتاد.
2 سال پيش مگر چه اتفاقي افتاد؟ چون يادم نميآيد در رسانهها چيزي منعكس شده باشد.
2 سال قبل در منطقه «حوض المنجمي» تونس حادثهاي در اعتراض به نحوه استخدام براي شركت فسفات قفصه رخ داد و تعداد زيادي كشته و زخمي بر جاي گذاشت. بسياري معتقدند اين ناآرامي ـ كه متاسفانه اصلا هم رسانهاي نشد ـ ظرفيت بيشتري را از خودسوزي «محمد بوعزيزي» براي منجر شدن به انقلاب داشت، اما اين طور نشد و به رغم اين كه اين واقعه در اثر تبعيض خاندان بنعلي در استخدام تونسيها صورت گرفت، به ناآرامي سراسري در تونس و شكلگيري تظاهرات گسترده عليه بنعلي تبديل نگشت.
تحليل شما دراين باره چيست؟ آيا داستان آن قطره آخر است كه اگر اضافه شود، منجربه سرريز شدن آب كاسه ميشود؟
بله، همين طور است. خودسوزي بوعزيزي حكم آخرين فشار اتمسفري را داشت كه باعث منفجر شدن ظرف ميشود.
شايد جالب باشد برايتان بگويم كه بعد از خودكشي بوعزيزي، بعد از انقلاب تونس بيش از 10 مورد ديگر قضيه خودسوزي تكرار شده كه منجر به فوت هم گشته و اين به آن معناست كه بعد از پيروزي انقلاب تونس، همه مشكلات حل نشده و واقعيت اين است كه جامعه تونس بايد سالهاي سال هزينه اقدامات حكومت بن علي و آثار آن را بپردازد. با وجود اين تونس با انقلابش الگويي براي ديگر كشورها شد و اين موج بعد از آن به مصر سرايت كرد. شاعر معروف تونسي بهنام ابوالقاسم شابي شعر معروفي دارد كه جزو سرود ملي تونس است و معنايش اين ميشود كه اگر روزي مردم اراده زندگي بكنند، بايد قضا و قدر تسليم اين اراده شود.
اين سرود ملي تونسيها بعد از انقلاب است؟
خير. از قبل انقلاب شان هم اين سرود ملي آنان بوده است و مردم معترض وقتي كه در حال كشته دادن بودند، اين شعر را ميخواندند. اين شعر بسيار محبوب و دوستداشتني براي جوامع عربي است و ما در يك نشست دوستانه با تونسيها به آنان گفتيم كه ما اين بيت از شعر شما را در سال 57 اجرا كرده و به آن مصداق داديم.
درباره شور و اشتياق ملتهاي به پا خاسته، تمايلات ضداسرائيلي و نگاه مثبت آنها به انقلاب اسلامي ايران زياد گفته شده، اما ميخواهيم مشاهدات ميداني شما در اين باره و آنچه كمتر گفته شده را بدانيم.
تونسيها و كلا بيشتر جوامع عرب قطعا از انقلاب اسلامي ايران الگو گرفتهاند. رژيم شاهنشاهي ايران يكي از قويترين رژيمهاي منطقه بود و وقتي كه ملت ايران به رهبري امام خميني(ره) در مقابل اين رژيم ايستاد، پيام مهمي را به دنيا صادر كرد كه اگر ملتها بخواهند و اراده كنند، به خواستههايشان ميرسند. علاوه بر آن حماسه دفاع مقدس شكل گرفت و بعد از آن نيز ملت ايران با درايت رهبرانش در مقابل زورگوييهاي غرب ايستاد و خواهان حق مسلمش كه پيشرفت باشد، شده است. اينها چيزي نيست كه مورد غفلت برخي كشورها قرار گرفته باشد، اما درباره اينكه بگوييم آيا تونسيها يا هر كشور عربي ديگر از ايران الگو گرفته است يا خير؟ بايد به نتيجه كارهايشان توجه شود. جهان عربي كه 30 سال هيچ حركتي به خود نديده بود قطعا از ايستادگي ايران الگو گرفته است. علاوه بر آن از ايستادگي جبهه مقاومت در مقابل رژيم صهيونيستي و پيروزي حزب الله در جنگ 33 روزه و غزه نيز الگو گرفتهاند. بنابراين بايد گفت كه ايران نيز نبايد در اين نقطه بماند، چراكه چشم كل جهان به آن دوخته شده است زيرا ما در مقابل چشم عرب و غيرعرب از ظرفيت جديدي برخوردار شدهايم.
كدام بخش از ظرفيتهاي مورد نظرتان در اين بحث موثر بوده است؟
وضعيت ايران بعد از بيداري اسلامي قطعا متفاوت از ايران قبل از بيداري اسلامي است. براساس ظرفيتهاي جديد ايران بايد در مسير ايستادگي به حركت خود در جهت پيشرفت ادامه دهيم. فشارهاي سياسي روي مردم عرب و غيرعرب باعث شده بود تا رشد و بالندگي ايران اسلامي و پيامهاي انقلابش به برخي كشورها صادر نشود. در حال حاضر با ايجاد بيداري اسلامي وضعيت جديد و ظرفيت خوبي براي معرفي ايران به ملتها به وجود آمده است. لذا مساله مهم در اين مرحله آن است كه بايد ايران واقعي را با تمام پيشرفتهايش به اين كشورها شناساند و به آنان گفت كه همه اين پيشرفتها، ناشي از ظرفيت اسلام است نه آنچه كه كشورهاي غربي به نفع خود عنوان ميكنند.
شما گفتيد تونس جزو اولين كشورهايي بود كه پيروزي انقلاب اسلامي ايران را تبريك گفت، اما در طول 30 سال گذشته ما ارتباط خوب و قوي بين 2 كشور نديديم و تونس در جهت تعامل بيشتر با ايران گام برنداشت. علت اين امر چه بود؟
انقلاب اسلامي ايران يك جبهه ضدسكولاريسم ايجاد كرد و مردم جهان ديدند كه دين ميتواند پايه تشكيل يك نظام قرار بگيرد. براي همين تونس رسمي كه نظامي سكولار و ضددين بود و با شاه رابطه خوبي داشت، جبهه تندي عليه ايران بعد از سقوط شاه تشكيل داد. توجه داشته باشيد كه تاكيد دارم تونس رسمي و منظورم از آن، دولت و حاكميت تونس است، چراكه مردم تونس از مردم ايران و انقلابشان حمايت كردند. بعد از آن هم وقوع جنگ تحميلي را داشتيم و اين كه ايران را در رسانههايشان به ضدعرب متهم كردند و جنگ شيعه و سني و عرب و عجم به راه انداختند و بر اين اساس موضع منفي نظامهاي عربي ازجمله تونس عليه كشورمان تشديد شد. به همين خاطر مردم تونس با مردم ايران هيچ رفت و آمدي نداشتهاند و سطح روابط بسيار پايين بود، اما بعد انقلاب تونس ميبينيم كه ديگر اينگونه نيست. البته هنوز دستاندازهايي وجود دارد كه آن هم به خاطر مشكلاتي است كه تونس هنوز با آن درگير است، اما من بسيار به بهبود روابط تونس و ايران خوشبين و اميدوارم.
اما خوشبيني صرف،كافي نيست !چه اقداماتي را براي عينيت بخشيدن به اين اميدواري بايد انجام داد؟
بايد ظرفيتهاي تبادل فرهنگي و تبادل فكري و رسانهاي را تا حد امكان برقرار كنيم تا آن نگرشهاي منفي را كه عليه ايران وجود دارد، خنثي كنيم و البته اين كار سختي هم هست، چراكه دشمن نيز در آن سو بيكار ننشسته و با بوقهاي تبليغاتي كه عليه ايران به راه انداختهاند، عليه ايران و مردم و انقلابش سياهنمايي ميكنند. فيلم پرسپوليس كه در تونس به نمايش درآمد در همين راستا قابل ارزيابي است. اين فيلم سراسر سياهنمايي و تبليغ منفي عليه ايران بوده و چهره بسيار زشت و دروغيني را از ايران بعد از انقلاب به نمايش ميگذارد تا بگويد اگر شما هم مثل ايران رفتار كنيد سرنوشتي مثل آن مييابيد. پس ميبينيم كه دشمن ما هم بيكار ننشسته و تصاوير بسيار دور از واقعيتي از ايران ارائه ميدهد. براي همين اين فيلم را در تونس نمايش ميدهند.
راشد الغنوشي چهرهاي خاص در جغرافياي سياسي جهان اسلام است. درباره ايشان و ديدگاههايشان درباره ايران و ديگر مسائل جهاني و منطقهاي توضيح دهيد.
آقاي الغنوشي سابقه درخشاني دارد و جزو موسسان جريان اسلامي در تونس است كه قبل از انقلاب اين كشور شكل گرفت و انقلاب ما نيز به آن روح داد. همانطور كه او و افراد ديگري بارها گفتهاند، انقلاب اسلامي ايران الهامبخش انقلاب تونس شد. كتابها و مقالات متعددي كه آقاي الغنوشي درباره ايران و انقلاب و بنيانگذارش نوشته جاي هيچ شكي را باقي نميگذارد كه وي جزو پيشگامان دفاع از انقلاب اسلامي بوده است. ايشان هنوز هم كه سخنراني ميكند به جايگاه عظيم انقلاب اسلامي و نقش گسترده آن اشاره دارد. نگاه آقاي الغنوشي به ايران همراه با احترام است. البته همان طور كه مقام معظم رهبري نيز تاكيد كردند ما نبايد انتظار داشته باشيم عين الگويي را كه ما از نظام جمهوري اسلامي داريم در كشورهاي ديگر هم قابل اجرا شدن و قابل تطبيق باشد، چراكه ويژگيهاي هر جامعهاي با جوامع ديگر متفاوت است؛ فرهنگي كه جامعه ايران در پيوند با اهل بيت(ع) دارد، شايد در هيچ جاي ديگر شاهد آن نباشيم، براي همين بايد مراقب دام مشابهسازي بين كشور خودمان با كشورهاي ديگر باشيم. يعني اين كه نگوييم همان كاري كه ما كرديم كشورهاي ديگر نيز بايد انجام دهند. بايد توجه داشت كه ظرفيتها متفاوت است، فشارهاي وارده از داخل و خارج بر يك جامعه، متفاوت از جامعه ديگر است. توان ايستادگيها با يكديگر تفاوت دارد، لذا ما نبايد اسير صحبتها و مواضع زودگذري باشيم كه از گفته ميشود. ظرفيتي كه در تونس ايجاد شده باعث شده است تا جامعه اين كشور به ما احساس نزديكي بيشتري داشته باشد و علاقهمندي نشان دهد. مجموعه مشاهدات به ما اين نويد را ميدهد كه چشمانداز خوبي در انتظار رابطه ايران با تونس مردمسالار و آشتي كرده با هويت اسلامي قرار دارد.
در صحبتهايتان به روحيه ضد اسرائيلي مردم تونس اشاره كرديد. ميخواستم بدانم حضور رژيم اسرائيل در اين كشور چگونه بوده است؟
آريل شارون نخست وزير سابق و در واقع در حال كماي اين رژيم در سال 2005 سفري به تونس داشت براي شركت در اجلاس جامعه اطلاعاتي. شايد اوج رابطه رژيم صهيونيستي و تونس بود. البته بارها صحبت از برقراري رابطه ديپلماتيك بين تونس و اين رژيم شد اما هرگز اين اتفاق نيفتاد و رابطه ديپلماتيكي بين آنها برقرار نگرديد. با وجود اين همانطور كه اشاره كردم مردم تونس از پيشگامترين كشورهاي عربي در حمايت از مقاومت و مردم فلسطين هستند.
از يك نقطه نظر ديگر هم به بحث رابطه تونس و رژيم صهيونيستي اشاره ميشود و آن هم استقرار يهودياني است كه در جزيرهاي در جنوب تونس هستند. اين افراد اگرچه در سالهاي اخير تعدادشان كم شده اما به عنوان نماد تاريخي و مذهبي يهوديان جهان، هر سال در يك كنيسه تاريخي و قديمي كه در آن جزيره هست و گفته ميشود قديميترين كنيسه در آفريقا است جمع ميشوند و مراسمي كه به آن حج يهوديها ميگويند را به جا ميآورند. افرادي كه در اين مراسم شركت ميكنند اعم از يهوديان و صهيونيستها هستند.
يعني از اسرائيل به تونس ميآمدند؟
بله همينطور است. البته امسال به دليل شرايطي كه در تونس پيش آمد اين مراسم برگزار نشد و لغو گرديد. در كل ارتباط ميان رژيم صهيونيستي و تونس به همين موارد محدود ميشود.
حجم مبادلات تجاري و فرهنگي ايران و تونس چرا در حد پاييني قرار دارد؟
حجم مبادلات قابل قبول و رضايت بخشي در اين باره وجود ندارد و در سالهاي اخير نيز متاسفانه كاهش يافته است. ما به رغم ظرفيتهاي قابل توجهي كه در حوزه فناوري و علوم و پيشرفتهايي كه به آن دست يافتهايم، هنوز به جايگاه پيشرفتهاي كه ايران ميتواند بر اساس آن در تونس داشته باشد، نرسيدهايم. براي همين آشنا كردن بخش دولتي و خصوصي تونس با ظرفيتها و امكانات جمهوري اسلامي بايد جزو اولويتهاي ما قرار بگيرد. در مقابل، تونس نيز امكانات خوبي دارد كه ما ميتوانيم از آنها بهره ببريم.
ميشود به طور مصداقي بگوييد چه امكاناتي؟
ايران به لحاظ تامين مواد معدني از جمله فسفات يكي از مشتريهاي خوب تونس بوده است. علاوه بر آن بخش كشاورزي تونس به خصوص در توليد زيتون و روغن بسيار پيشرفته است. از آن طرف كارگاههاي توليد قطعات خودرو در تونس فعال هستند كه قابليت بهرهوري را دارند و البته اينها غير از ظرفيتهاي عظيم مردمي و فرهنگي موجود است.
مريم جمشيدي / گروه سياسي