او از هفت سالگي به طور جدي نواختن پيانو را نزد پروفسور مهران روحاني آغاز كرده و رديف نوازي موسيقي را نيز نزد مرحوم اسماعيل ديبا ـ از شاگردان مرحوم مرتضي خان محجوبي آموخت.
دهقانيار سال ۱۳۶۸ به آلمان سفر كرد و تا سال ۱۳۷۳ در كنسرواتوار فرانكفورت تحصيلات موسيقي را در رشتههاي پيانو و آهنگسازي ادامه داد و سپس به ايران بازگشت.
اين آهنگساز، موسيقي سريالهايي به ياد ماندني نظير مرد هزارچهره، باغ مظفر، شبهاي برره، كمربندها را ببنديد، خانه سبز، خودرو تهران ۱۱، همسران، قصههاي تا به تا، پدرسالار و خونه مادربزرگه را در كارنامه هنري خود دارد. البته اين آهنگساز در عرصه ساخت موسيقي فيلم در سينما نيز فعاليتهايي داشته، اما خودش ميگويد فضاي صداوسيما را به سينما ترجيح ميدهد و چون براي ساخت موسيقي فيلم در سينما بايد رابطههاي خاصي داشت، روابط حرف اول را ميزند و او اهل اين بازيها نيست.
شما تجربه حضور در سينما و تلويزيون را به عنوان آهنگساز داريد. به نظر شما اين دو رسانه تا چه ميزان با هم تفاوت دارند؟
به نظر من نميتوان بين اين دو تفاوتي قائل شد. براي يك آهنگساز فرقي ندارد كه يك كار در تلويزيون توليد شود يا سينما، بلكه برايش مهم است كه بتواند اثر خوبي خلق كند. من هم در تمام كارهايم سعي ميكنم به لحاظ تماتيك، سازبندي و در كل از لحاظ كيفيت ضبط بتوانم بخوبي عمل كنم. من دقيقا همان تواني را كه براي ساخت موسيقي براي ساخت يك فيلم سينمايي ميگذارم، درخصوص سريال تلويزيوني نيز ميگذارم.
حال اگر از نگاه كارشناسان تفاوتي بين كار من در سينما و تلويزيون وجود دارد، به خاطر تفاوت سوژه هاست و از نظر من دليل ديگري ندارد.
هر آهنگسازي پيش از شروع كار بايد با اثر مورد نظر ارتباط مفهومي و حسي برقرار كند. آيا شما تا به حال كاري ساختهايد كه با آن ارتباط حسي نگرفته باشيد؟
ساخت موسيقي فيلم هم مانند خود فيلم در گام اول نيازمند برقراري ارتباط با مخاطب است. در واقع اگر مخاطب اثري را نپذيرد و با آن ارتباط برقرار نكند هنرمند نتوانسته به بخشي از آنچه ميخواهد برسد. هميشه تلاشم اين بوده كه بتوانم ارتباط خوبي با اثر داشته باشم و حتي اگر نتوانم ابتداي كار اين ارتباط را برقرار كنم، از كارگردان اثر درخواست ميكنم به من براي ارتباط با آن كمك كند تا اين مسير را با هم هموار كنيم.
در رابطه با پذيرش اين كارها مواردي وجود داشته كه مسائل مالي براي شما در درجهاي بالاتر از ارتباط با اثر قرار گيرد و اين معيار را تحت تاثير قرار دهد؟
اگر با كارگرداني چند بار سابقه همكاري داشته باشم و خط فكر همديگر را بشناسيم، پذيرش كار راحتتر صورت ميگيرد و بحث مالي هم كمتر مطرح ميشود، چراكه ما در كارهاي قبل با روحيه هم آشنا شدهايم، بنابراين ارتباط با كار ارزش زيادي دارد و اولين مرحله پذيرش است.
از ميان آثار شما موسيقي مجموعه خونه مادربزرگه و پدرسالار بيش از ساير كارهايتان ماندگار شدند. درباره اين موضوعات كمي توضيح دهيد.
دهقانيار: نوع فعاليت در سينما كاملا متفاوت با تلويزيون است. در سينما ارتباطات حرف اول را ميزند. معمولا در حوزه سينما فعاليت نميكنم چون دنبال اين ارتباطات نيستم. اما در تلويزيون اين موضوعات وجود ندارد
بله موسيقيهاي خونه مادربزرگه، پدرسالار يا خانه سبز به محض شنيده شدن قصه، در گوش من به صدا درآمد، اما در رابطه با اثر خونه مادر بزرگه بايد اين را اضافه كنم كه فضاي كار در دوران كودكي من ساخته شده بود. من كودكيم را در آن فضا سپري كرده بودم يا در مورد سريال پدر سالار به محض اين كه آقاي اكبر خواجويي روايت فيلم را براي من مطرح كردند در همان لحظه آيتم چهارگاه به ذهن من رسيد كه نشان دهنده عظمت خاص يك شخصيت متكبر در ركن اصلي خانواده بود. اين تمها درون آهنگساز به صدا درميآيد و مانند ايده اصلي براي يك قصه ميماند يا طرح اصلي تابلو كه در ذهن نقاش جلوه پيدا ميكند و دقيقا اين كارها كه در آن واحد در ذهن، موسيقي خود را پيدا ميكردند، ماندگار شدند.
بعد از اين كه تم موسيقي اين آثار در ذهن شما شكل ميگيرد، نوبت به عرضه و انتقال آن به گوش مخاطب ميرسد. براي اين شيوه امتحان چگونه سازها را انتخاب ميكنيد؟ آيا پيش آمده براي رسيدن به يك صداي مناسب چند بار ساز عوض كنيد؟
در مواقع بسياري موسيقي شكل گرفته در ذهن من ساز و صداي خود را نيز به همراه دارد و در برخي موارد هم سازهاي مختلف بعد از نوشتن تم اصلي امتحان ميشود كه البته اين روند با نظرات كارگردان جلو ميرود البته اگر اين صلاحيت را در كارگردان كار ببينم و او صلاحيت دخالت داشته باشد. برخي كارگردانها به وارد شدن به اين بخش علاقه ندارند و برخي ديگر دانش آن را.
روند ساخت آثار با همكاري و بدون همكاري كارگردان به چه شكلي است و آيا تفاوتي دارد؟
ما تمهاي اوليه را مينويسيم كه البته اين كار با ساخت تيتراژ آغاز ميشود. بعد از ساخت تيتراژ نمونه كلي ساخت راحتتر متصور ميشود تا در نهايت به مرحله ضبط ميرسيم.
در ميان كارهايي كه ساختهايد هم آثار تلويزيوني به چشم ميخورد و هم آثار سينمايي، اما به نظر ميرسد شما در مورد ساخت آثار تلويزيوني موفقتر بودهايد، اين طور نيست؟
قبل از پاسخ به اين سوال بايد توضيحاتي ارائه كنم. موضوع دستهبندي يا در بياني عوامانه، باندبازي در سينما زياد است. نوع فعاليت در سينما كاملا متفاوت با تلويزيون است. در سينما ارتباطات حرف اول را ميزند. معمولا در حوزه سينما فعاليت نميكنم چون دنبال اين ارتباطات نيستم. اما در تلويزيون اين موضوعات وجود ندارد. براي من كار در تلويزيون راحتتر و دلپذيرتر بوده است. البته كار در تلويزيون جلوه بهتري دارد، اما در سينما ممكن است يك موسيقي خوب براي فيلم در كنار حواشي يك اثر سينمايي ناديده گرفته شود و همچنين سينما دايره مخاطبان كمتري را شامل ميشود. بنابراين موسيقي يك فيلم سينمايي خيلي راحت قرباني مسائل حاشيهاي مي شود.
اميرحسين مكارياني - جامجم