تيتر اول روزنامه كيهان ظهر روز 19بهمن 1357 توجه مردم و بختيار را به خود جلب كرد؛ «پرسنل نيروي هوايي با امام خميني بيعت كردند»؛ خبر اين ديدار به همراه تصويري از اين بيعت در مطبوعات به چاپ رسيد؛ در تصوير، جمعي از همافران با لباس رسمي در اقامتگاه امام از پشت سر ديده ميشدند.
پس از انتشار خبر، دولت بختيار آن را تكذيب و عكس را مونتاژ اعلام كرد و حكم دستگيري عكاس صادر شد.اما مساله حضور همافران در نزد امام (ره) از سوي ايشان تأييد شد.
ماجرا از آنجا شروع شد كه بعد از ابلاغ حكم نخست وزيري مهندس بازرگان امام خميني دستور دادند كه پنج شنبه به حمايت و تأييد از دولت موقت، مردم به خيابان ها بيايند.
قبل از اين راهپيمايي در منزل آيت الله طالقاني طي جلسهاي اين موضوع مطرح شد كه نيروي هوايي ارتش هم در پي پيوستن به حركت انقلابي مردم است.
نظر آيت الله طالقاني اين بود كه اگه نيروهاي مسلح قصد كاري دارند بايد اقدام شاخصي را انجام دهند. اين سخنان باعث تهييج نيروهاي مسلح و بويژه نيروي هوايي ارتش ميشد.
اين حركت از پايگاه اصفهان، پايگاه مهرآباد، لجستيكي نيروي هوايي، قصر فيروزه، مركز آموزشهاي نيروي هوايي، اين حرف دهن به دهن ميگشت، قبل از اين جريان هم، حركتهايي صورت گرفت؛ اينكه برخي از همافران را به خاش تبعيد كرده بودند كه خانوادههاي آنان براي آزادي تبعيد شدگان جلوي دادگستري متحصن شدند.
اين حركت كه دو ماه قبل از ورود امام به ميهن آغاز شد سبب ايجاد زمزمههايي در پايگاههاي نيروي هوايي شد و در پي آن يك شبكه اطلاع رساني خودجوش ايجاد شده بود كه هركس آماده بيعت است در تاريخي مشخص خود را به مكاني از قبل تعيين شده برساند.
جزئيات برنامه هم در منزل آقاي طالقاني آماده شده بود. اما افراد ديدار با امام انتخابي نبود و حركتي كاملاً خودجوش بود.
بعد از اطلاع سران رژيم پهلوي از چنين اقدامي تانكها در لجستيكي نيروي هوايي استقرار پيدا كردند تا براي حمله به دانشجويان خوابگاه همافري آماده شوند.
در مركز آموزشهاي نيروي هوايي نيز گارد جاويدان شاه و تانك مستقر شده بود. تمامي مراكز حساس تحت حفاظت نظامي بود ولي گستره حركت، آنقدر وسيع بود و جريان چنان پرقدرت كه آنها توان مقابله با اين حجم انقلابي را نداشتند.
تعدادي از بچهها را دستگير كرده و به خاش تبعيد كردند. اما نتوانستند جلوي حركت انقلاب مردم ايران را بگيرند.
خاطرات فراواني در اين زمينه روايت شده كه در اين بخش به نقل يكي از اين خاطرات مي پردازيم.
يكي از شخصيتهايي كه قبل از انقلاب در فرآيند مبارزه عليه رژيم شاه نقش داشته، سالها در زندان بودن عليمحمد بشارتي است.
وي كه سابقه فعاليت در امور كشوري و لشكري را در پرونده اجرايي خود دارد.
خاطراتش را در قالب كتاب عبور از «شط شب» از انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي نگاشته است. بخشي كه از نظر مخاطبان ميگذرد، برگرفته از صفحاتي از اين كتاب است.
***
در تمام كشورها نيروهاي مسلح در اختيار ديكتاتورها هستند تا هر وقت پايههاي قدرت آنها در معرض خطر قرار گرفت، از آن استفاده كنند و مردم را سركوبنمايند.
در بين شاخههاي مختلف نيروهاي مسلح، طبعا نيروي هوايي تكنولوژي پيشرفتهتري در اختيار دارد و بدون اصطكاك و حضور در بين مردم هر كاري ميتواند انجام دهد.
از اين رو، هميشه نيروي هوايي هر كشوري معتبرتر و محترمتر است. در ايران هم روي نيروي هوايي بسيار حساب كرده بودند و اغلب فرماندهان، خلبانها و حتي عناصر پاييندست آن نيز تعليمديده آمريكا بودند و تصور ميرفت با به ميدان وارد كردن آنها، خاكريزهاي انقلاب از بين برود؛ اما در ايران به خواست خداوند ورق به گونه ديگري برگشت و مقاومت درون ارتش از خود نيروي هوايي آغاز شد؛ آن هم نه از ميان خلبانها، بلكه از ميان كساني كه هواپيماها را براي پرواز آماده ميكردند و در ايران به آنها «همافران» ميگفتند.
اعتصاب خلبانها خيلي اهميت داشت؛ هرچند خلبان مانند يك راننده است، اما كساني كه كارشان رسيدگي فني، تجهيز و مسلح كردن هواپيما است، خيلي مهم هستند و در راهاندازي نيروي هوايي داراي نقش كليدي ميباشند.
ماجراي بيعت ارتش با امام
روز 19 بهمن 57 يومالله است، چون در آن روز گروه زيادي از عناصر ارتش با حضور در اقامتگاه حضرت امام، با ايشان بيعت كردند و فرماندهي ايشان را پذيرفتند.
ماجرا از اين قرار بود؛ من آن روز از خيابان پيروزي به طرف مدرسه علوي در حركت بودم كه ديدم گروهي از افسران و همافران به صورت راهپيمايي، ولي پراكنده و بينظم همه در خيابان پيروزي راه افتاده و شعارهايي در حمايت از انقلاب اسلامي و رهبري امام سرميدادند.
به يكي از افسران كه فعالتر و پرجنب و جوشتر بود، به نام جناب سروان ملاحيدر، گفتم: به كجا ميرويد؟ پاسخ داد: به خيابان انقلاب براي پيوستن به تظاهرات مردم.
گفتم: خوب است نخست با هم به مدرسه علوي برويم و با امام خميني ديدار كنيم، سپس به طرف خيابان انقلاب ادامه طريق دهيد.
وي پس از مشاوره با تني چند از دوستان نظامي خود، پيشنهاد مرا پذيرفت و به اتفاق به مدرسه علوي رفتيم. پس از طرح علت آمدن افسران با تني چند از علما، همگي خوشحال شدند. جمع ديگري از نظاميان نيز در آنجا بودند.
همه وارد مدرسه شديم. طولي نكشيد كه حضرت امام در جايگاه ظاهر شدند. ملاحيدر به مجرد مشاهده امام «ايست خبردار» داد. همه نظاميان به حضرت امام اداي احترام كردند.
آن روز يك روز تاريخي و ماندگار شد. از آن به بعد تلاش رژيم براي مخدوش كردن حضور نظاميان در مدرسه علوي به جايي نرسيد.
رژيم ميگفت عكس نظاميان كه در برابر امام به احترام ايستادهاند، مونتاژ است، ولي اين ترفند موثر واقع نشد.
مردم انقلابي پس از ديدن عكس نظاميان كه در حال احترام روبهروي امام بودند و در سطح وسيعي در مطبوعات چاپ شده بود، بشدت خوشحال شدند.
عكسهايي كه از اين ماجرا در روز 20 بهمن چاپ شد، خيليها را در تهران خصوصا شهرستانها به هيجان آورد.
اين حركت آنقدر براي رژيم توفنده و وحشتناك بود كه اعلام كردند، عكسها مونتاژ است! هنوز هم گروهي از سران ارتش كه دفاتر خود را هم نميتوانستند اداره كنند در خواب خرگوشي به سر ميبردند.
از صبح 21 بهمن مقاومت در درون نيروي هوايي ـ در خيابان پيروزي ـ شدت گرفت و تلاش گارد شاهنشاهي براي شكست دادن آنها به نتيجهاي نرسيد و مقاومت آنها همچنان ادامه يافت. سران ارتش در حالت بلاتكليفي و سردرگمي، اعلام حكومت نظامي كردند.
اعلام حكومت نظامي آخرين تير در تركش رژيم پوسيده شاهنشاهي محسوب ميشد، اما ديگر دير شده بود و كار از كار گذشته بود.
از يك طرف ارتش به كلي روحيهاش را از دست داده بود و از سوي ديگر، همافران نيروي هوايي كه با پايگاههاي نيروي هوايي در سراسر كشور در ارتباط بودند، آنها را به مقاومت و اعتصاب تشويق ميكردند.
همزمان با محاصره و سركوب همافران اعتصابكننده توسط لشكر يكم گارد، عدهاي از همافران كه در اعتصاب نبودند ولي از اعتصابكنندگان حمايت ميكردند، بيرون آمدند و مردم را از وقايع آگاه كردند. مردم هم براي شكستن محاصره وارد عمل شده، در اسلحهخانهها را شكستند و مسلح شدند.
از سوي ديگر امام خميني (ره) نيز با اعلاميه فوقالعاده ارزنده و مهم خويش به مردم گفتند كه حكومت نظامي را ناديده بگيرند و به اين صورت انقلاب اسلامي به مرز پيروزي رسيد.